بسم الله الرحمن الرحیم
برچسب : نویسنده : حسین فیروزاردکانی معاون آموزش hozehmahmoudieh بازدید : 899
بسم الله الرحمن الرحیم
برنامه های استاد تهذیب برای طلاب حوزه علمیه محمودیه شیراز درسال 95 - 94
حوزه علمیه محمودیه شیراز...
برچسب : نویسنده : حسین فیروزاردکانی معاون آموزش hozehmahmoudieh بازدید : 742
بسم الله الرحمن الرحیم
گارگاه اسلحه شناسی.......
حوزه علمیه محمودیه شیراز...برچسب : نویسنده : حسین فیروزاردکانی معاون آموزش hozehmahmoudieh بازدید : 537
بسم الله الرحمن الرحیم
آینده، آیندهی روشنی است؛ افق، افق خوبی است، منتها این به معنای این نیست که ما یک بالش نرمی زیر سر خودمان بگذاریم و دل به خواب بدهیم، نه، باید کار کرد، باید تلاش کرد.
بیانات در دیدار نیروهای مسلح منطقهی شمال کشور و خانوادههای آنان ۱۳۹۱/۰۶/۲۸
انتظار به معنای این است که ما باید خود را برای سربازی امام زمان آماده کنیم ... سربازی منجی بزرگی که میخواهد با تمام مراکز قدرت و فساد بینالمللی مبارزه کند، احتیاج به خودسازی و آگاهی و روشنبینی دارد... ما نباید فکر کنیم که چون امام زمان خواهد آمد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، امروز وظیفهای نداریم؛ نه، بعکس، ما امروز وظیفه داریم در آن جهت حرکت کنیم تا برای ظهور آن بزرگوار آماده شویم. سربازىِ امام زمان، کار آسانی نیست.
برچسب : نویسنده : حسین فیروزاردکانی معاون آموزش hozehmahmoudieh بازدید : 748
بسم الله الرحمن الرحیم
حوزه علمیه محمودیه شیراز...
برچسب : نویسنده : حسین فیروزاردکانی معاون آموزش hozehmahmoudieh بازدید : 878
(بسم الله الرحمن الرحیم)
1- نشانههاي حتمي
منظور از نشانههاي حتمي آن است که تحقق پديدار شدن آنها، بدون هيچ قيد و شرطي، قطعي و الزامي خواهد بود، به گونهاي که تا آنها واقع نگردند، حضرت مهدي (عليه السلام) ظاهر نخواهد شد و اگر کسي پيش از واقع شدن نشانههاي حتمي، ادعاي ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) را بکند، ادّعايي است نادرست. از روايات معصومين، استفاده ميشود که منظور از «حتمي» امري قطعي و مسلم است که خداوند تغيير و تبديل آنها را اراده نکرده است.22- نشانههاي غير حتمي
منظور از نشانههاي غير حتمي، اموري است که رخ دادن آنها قطعي نيست و ممکن است به دليل عدم تحقّق شرايط يا ايجاد مانع، به وقوع نپيوندند.صحبت کردن از حضرت مهدی(ع) و نشانه های ظهور ایشان در واقع صحبت کردن از حوادثی است که بناست در آینده اتفاق بیفتد و لذا بجاست که از خود بپرسیم: اگر در مورد احادیث نقل شده در این زمینه بررسی اسناد صورت گرفت و مطمئن شدیم که آنها از معصوم(ع) صادر شده است، آیا می توان مطمئن بود که حتماً همة آن حوادث آن گونه که در روایات شریف ما آمده اند وقوع یابند؟ پاسخ به این پرسش در کتب عقیدتی و فلسفی تحت عنوان «بداء» داده می شود که طی این بخش از مطالب به آن می پردازیم.
«بداء» در لغت به معنای ظهور و روشن شدن پس از مخفی بودن چیزی است و اصطلاحاً به روشن شدن چیزی پس از مخفی بودن از مردم اطلاق می شود؛ بدین معنا که خداوند متعال بنا بر مصلحتی، مسئله ای را از زبان پیامبر یا ولی ای از اولیای خویش به گونه ای تبیین می کند و سپس در مقام عمل و ظهور و بروز، غیر آن را به مردم نشان می دهد. در قرآن آمده است:
خداوند هر چه را بخواهد محو یا اثبات می کند در حالی که ام الکتاب نزد اوست و خود می داند عاقبت هر چیزی چیست.1
و در آیه ای دیگر: و بدالهم سیّئات ما کسبوا.2
بدی هایی را خود کسب کرده بودند و برای آنها مخفی بود برایشان نمایان شد.
یا: ثمّ بدالهم من بعد ما رأؤا الآیات.3
پس از آنکه نشانه ها را دیدند حقیقت امر بر آنها روشن شد.
این ظهور پس از خفا، تنها برای انسان رخ می دهد و در مورد
خداوند متعال ابداً صدق نمی کند وگرنه لازمه اش این است که خداوند نسبت به آن موضوع جهل داشته باشد که این امر محالی است. خداوند، چنانکه قرآن کریم می فرماید به همه چیز آگاه و داناست 4 و نسبت به همه چیز در همة زمان ها و مکان ها چه حاضر باشند و چه غایب، چه موجود باشند و چه فانی و چه در آینده به وجود بیایند، علم حضوری دارد. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:
هیچ چیزی در آسمان و زمین از نظر خداوند متعال مخفی نمی شود.5
از همین روست که مسئلة بداء و ظاهر کردن آن امر مخفی به خداوند نسبت داده می شود:
و بدالهم من الله مالم یکونوا یحتسبون.6
خداوند آنچه را گمان نمی کردند، برای آنها ظاهر کرد.
براساس آیة:خداوند چیزی را که از آنِ مردمی است دگرگون نکند تا آن مردم خود دگرگون شوند.7
و با استفاده از دیگر آیات و روایات می توان چنین برداشت کرد که برخی اعمال حسنه نظیر: صدقه، احسان به دیگران، صلة رحم، نیکی به پدر و مادر، استغفار و توبه، شکر نعمت و ادای حقّ آن و... سرنوشت شخص را تغییر داده و رزق و عمر و برکت زندگی اش را افزایش می دهد، همان طور که اعمال بد و ناشایست اثر عکس آن را بر زندگی شخص می گذارد.
پیش از شرح این عبارت که بداء در حقیقت ظاهر شدن چیزی است که از ناحیة خداوند متعال برای مردم مخفی و برای خودش مشخص بود، لازم است یادآور شویم که خداوند متعال بنا بر آیات قرآن دو لوح دارد:
الف) لوح محفوظ
لوحی که آنچه در آن نوشته می شود؛ پاک نشده و مقدّرات آن تغییر نمی یابند؛ چون مطابق با علم الهی است:
بَل هُوَ قُرآنٌ مَجیدٌ فی لَوحٍ مَحفوظٍ.8
بلکه آن قرآن مجیدی است که در لوح محفوظ ثبت گردیده است.
ب) لوح محو و اثبات
بنا بر شرایط و سننی از سنت های الهی، سرنوشت شخص یا جریانی به شکلی خاص می شود، با از بین رفتن آن سنت ها یا مطرح شدن سنت های جدید سرنوشت آن شخص یا آن جریان تحت الشعاع سنت های جدید قرار می گیرد. به عنوان مثال بناست که شخص در سن 20 سالگی فوت کند امّا به واسطة صلة رحم یا صدقه ای که می دهد، 30 سال به عمرش اضافه می شود و تا 50 سالگی زنده می ماند یا به عکس، آن شخص بناست 50 سال عمر کند به واسطة گناه کبیره ای خاص، 30 سال از عمرش کاسته می شود در همان 20 سالگی می میرد. که البته خداوند متعال از اوّل می دانست که بناست اوّلی 50 سال و دومی 20 سال عمر کند ولی برای روشن شدن این سنت های الهی مطلب به این شکل از زبان پیامبران یا اولیای الهی(ع) بیان می شود.
در قرآن کریم هم آمده است:
یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده امّ الکتاب.9
یا این آیه:
آنگاه مدتی را [برای شما عمر] مقرّر داشت و اجل حتمی نزد اوست.10
با توجه به این دو لوح و مطالبی که تا به حال به آنها پرداختیم، این پرسش به ذهن می رسد که: آیا ظهور حضرت مهدی(ع) و نشانه هایی که برای آن بیان شده است، در لوح محفوظ اند یا محو و اثبات. به عبارت دیگر آیا ممکن است اصلاً مسئله ای به نام ظهور ایشان تا آخر عمر بشریت و هستی اتفاق نیفتد یا ظهور بدون تحقّق نشانه ها رخ دهد یا همة نشانه ها باید رخ دهند؟ در پاسخ به این پرسش باید نشانه های ظهور را به دو دسته تقسیم کنیم:
1. امور و علایم مشروط
2. امور و علایم حتمی. آنگونه که امام باقر(ع) امور را به موقوفه و حتمیه11 و امام صادق(ع) به حتمی12 و غیر حتمی تقسیم کرده اند. مسئلة بداء هم در چهار زمینه با موضوع ظهور حضرت مهدی(ع) ارتباط می یابد:
1. نشانه های مشروط و غیر حتمی ظهور
جز نشانه هایی که صراحتاً در احادیث به حتمی بودن آنها اشاره شده است، بقیة نشانه های ظهور همگی از امور موقوفه به شمار می روند، چنانکه بزرگانی مانند شیخ مفید، شیخ صدوق و شیخ طوسی بدان تصریح کرده اند. بدین معنا که به جز نشانه های حتمی ظهور بقیة آنها بنا بر مشیت و ارادة الهی ممکن است دچار تغییر و تبدیل، تقدّم یا تأخّر شوند. به عبارت دیگر آنها از جمله امور لوح محو و اثبات به حساب می آیند و ممکن است با تغییر و تبدیل در شرایط آنها و عوض شدن علل رخ دادن آنها به گونة دیگری پدید آیند یا اصلاً رخ ندهند. البته بسیاری از رویدادهایی که در احادیث ما به آنها اشاره شده است تا کنون اتفاق افتاده اند و دچار بداء در اصل تحقّق خویش نشده اند.
مثلاً اگر در حدیث به نزول بلایی (مشروط) اشاره شده باشد به واسطة توسل و استغفار مؤمنان و مسلمانان ممکن است در نزول آن تأخیر رخ دهد یا اصلاً چنین بلایی به جهت عظمت عمل صالح ایشان نازل نشود یا اینکه با برخی اعمال صالح یا ناصالح ظهور حضرت را دچار تعجیل یا تأخیر کنند.
شاید بتوان علت بیان چنین اخباری را این دانست که اگر مسئله به این شکل تبیین نمی شد، مؤمنان هم از احتمال حدوث آن حادثه باخبر نمی شدند و بدان مبتلا می گشتند امّا پس از صدور حدیث از ناحیة معصوم(ع) و آگاه شدن مؤمنان و مسلمانان از آن، با دعا و توسل و استغفار از پدید آمدن چنان حادثة ناگواری ممانعت به عمل آورند یا سبب حدوث اتفاقی خوشایند شوند. البته فراموش نکنیم که عکس این مطلب هم کاملاً صادق است به این معنا که شخص معصوم(ع) با اعلام نزول بلا و علّت آن، حجت را بر مردم تمام می کنند که شما با وجود آنکه می توانستید، آن بلا را از خویش دفع نکردید یا فلان خیر را به سوی خویش جلب ننمودید و از همین روست که روایت شده است:
خداوند متعال، به چیزی مثل بداء عبادت نشده است.13
2. علایم ظهور و امور حتمی
پنج مورد از نشانه های ظهور در بسیاری از روایات که از حدّ تواتر گذشته است؛ از جمله نشانه های حتمی ظهور برشمرده شده اند:
خروج سیّد خراسانی و یمانی، ندای آسمانی مبنی بر حقّانیت حضرت مهدی(ع)، شهادت نفس زکیّه و فرو رفتن سپاهیان سفیانی در منطقة بیداء (بیابان بین مدینه و مکّه).14
این نشانه های پنج گانه را احادیث از علایم حتمی شمرده و هیچ گونه احتمال بدایی در مورد تحقّق آنها نداده اند وگرنه خلاف حتمی بودن آنها می شد. این نشانه ها شدیداً با مسئلة ظهور ارتباط داشته و همگی مقارن ظهور رخ خواهند داد ان شاءالله. بزرگوارانی چون مرحوم آیت الله خویی در پاسخ به نویسندة کتاب سفیانی و علامات ظهور15، علّامه سیّد جعفر مرتضی عاملی، در کتاب خویش و شیخ طوسی، در غیبت خویش16 نسبت به این موضوع تصریح و اذعان کرده اند که:
هر چند بنابر تغییر مصلحت ها با تغییر شروط اخباری که به حوادث آینده می پردازند، ممکن است دچار تغییر و تبدیل شوند؛ جز آنکه روایت تصریح کرده باشد که وقوع آن جریان حتمی است که (با توجه به اعتماد ما به معصومین(ع)) ما هم یقین به حدوث آنها در آینده پیدا می کنیم و قاطعانه می گوییم در آینده چنین خواهد شد.17
اشکال اساسی که به این نظر گرفته می شود؛ متکی به حدیثی است که نعمانی در کتاب خویش آورده است که: ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری گفته است: نزد امام جواد(ع) بودیم و صحبت از حتمی بودن آمدن سفیانی شد، از آن حضرت پرسیدم: آیا در مورد امور حتمی هم بداء رخ می دهد؟ فرمودند: آری. گفتم: می ترسم در مورد خود حضرت مهدی(ع) بداء رخ دهد. حضرت فرمودند:
ظهور حضرت مهدی(ع) وعدة الهی است و خداوند خلف وعده نمی کند.18
علّامه مجلسی، هم در بحارالانوار پس از نقل این حدیث این
توضیح را اضافه کرده اند که:
شاید محتوم، معانی مختلفی داشته باشد که با توجه به اختلاف در تعاریف ممکن است در مورد برخی از آنها بداء رخ بدهد. مضاف بر اینکه شاید منظور از بداء در مورد خصوصیات آن حادثة محتوم و حتمی باشد و نه اصل تحقّق آن، که مثلاً پیش از زوال حکومت بنی عباس سفیانی جنبش های خویش را آغاز می کند.19
این فرضیه چندان قابل قبول نیست؛ زیرا در صورت پذیرفتن آن، چه فرقی بین حتمی و غیر حتمی خواهد بود؟ مضاف بر اینکه روایت مورد بحث ما از حیث سند، ضعیف است.20 در ضمن نمی توان از آن همه حدیث و روایتی که به شدت بر حتمی بودن این پنج نشانه و امتناع احتمال رخ دادن بداء در آنها تأکید می کنند، چشم پوشی کرد و به احادیث انگشت شماری از این دسته تمسک نمود؛ چون ممکن است در شرایط خاصی (به فرض قوت و اعتبار سندی آنها) معصوم(ع) مجبور شده باشند از روی تقیه، چنین سخنی بگویند.
عبدالملک بن اعین گوید: به امام باقر(ع) در مورد حضرت مهدی(ع) گفتم: می ترسم که زود بیایند و سفیانی نباشد. حضرت فرمودند:
والله نه. سفیانی از حتمیاتی است که حتماً خواهد آمد.21
امور یا موقوفه اند یا حتمیه که سفیانی از دستة حتمیاتی است که حتماً خواهد بود.22
یا امام صادق(ع) فرمودند:
از حتمیاتی که پیش از قیام حضرت مهدی(ع) خواهند بود اینهاست: شورش سفیانی، فرو رفتن در بیداء، شهادت نفس زکیّه و منادی که از آسمان ندا در دهد.23
حمران بن اعین از امام باقر(ع) راجع به آیة:
ثمّ قضی اجلاً و اجلٌ مسمّی عنده؛24
می پرسد. حضرت می فرمایند:
دو اجل وجود دارد: محتوم و موقوف.
- محتوم چیست؟
- جز آن نخواهد شد.
- و موقوف؟
- مشیت الهی در رابطة آن جاری می شود.
- امیدوارم که سفیانی جزء موقوف ها باشد.
- والله که نه و از محتومات است. 25
3. بداء و قیام حضرت مهدی(ع)
ظهور حضرت حجت(ع) از اموری است که در اسلام نسبت به آنها به شدت تأکید شده و در حتمیت آن ذره ای شک و شبهه وجود ندارد. پیش از این گفتیم که در آیاتی نظیر آیة 55 سورة نور، خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است که فرمانروای زمین گردند و بر آن سیطره یابند که چنین واقعه ای در تمام طول تاریخ تا کنون اتفاق نیفتاده است و از آنجا که « ان الله لا یخلف المعیاد»26 و خداوند در وعدة خویش تخلف نمی کند، در آینده ای دور یا نزدیک حتماً چنین اتفاقی خواهد افتاد. ان شاء الله.
علاوه بر اینکه در موارد بسیاری رسول مکرم اسلام(ص) و معصومین(ع) شدیداً تأکید نموده اند که:
حتی اگر از عمر هستی بیش از یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن قدر این روز را طولانی می کند که حضرت مهدی(ع) ظهور کرده و جهان را مملو از قسط و عدل گردانند.27
4. تعیین زمان ظهور حضرت مهدی(ع)
بسیاری از روایات، ما را از توقیت (مشخص کردن زمان ظهور) یا تعیین محدودة زمانی برای ظهور حضرت به شدت نهی کرده اند و شیعیان را امر کرده اند که هر که را چنین کرد تکذیب کنند و دروغ گو بشمارند؛ زیرا این مطلب در زمرة اسرار الهی است و کسی آن را نمی داند؛ امام صادق(ع) به محمدبن مسلم فرمودند:
محمد! اگر کسی وقتی از جانب ما برای ظهور حضرت مهدی(ع) نقل کرد، از تکذیب کردن او نترس! چرا که ما برای احدی تعیین وقت نمی کنیم.28
وقتی فضیل از امام باقر(ع) می پرسد که آیا این مسئله وقت مشخص دارد؟ حضرت سه مرتبه می فرمایند: «آنها که وقت تعیین می کنند دروغ می گویند».29 یکی از یاران امام ششم(ع) به ایشان عرضه می دارد: این مسئله ای که چشم انتظارش هستیم کی خواهد آمد؟ حضرت می فرمایند:
ای مهزم! آنها که وقت تعیین کنند دروغ می گویند، آنها که عجله کنند هلاک می شوند و آنها که تسلیم امر خداوند باشند نجات می یابند و به سوی ما باز می گردند.30
آنگونه که از احادیث برمی آید، ظهور حضرت حجت(ص) از جمله اموری است که خداوند متعال آن را از مردم پنهان نموده است و هر زمان که خداوند تبارک و تعالی اراده کنند و شرایط و علل فراهم و مناسب باشد؛ زمین را از برکات وجودی آن امام همام(ع) بهره مند خواهند نمود.
البته نهی از تعیین وقت، شامل نشانه های حتمی ظهور نمی شود؛ چرا که خود معصومین(ع) در این موارد به فاصلة زمانی میان حدوث آن نشانة حتمی و ظهور حضرت اشاره کرده اند که مثلاً از ابتدای شورش سفیانی تا قیام حضرت بیش از 9 ماه طول نخواهد کشید یا مثلاً 15 روز پس از شهادت نفس زکیّه حضرت در مکه ظهور می کنند. ولیکن دیگر نشانه ها حداکثر به این اشاره می کنند که ظهور آن وجود مقدس نزدیک شده است و نه بیش از این. چنانکه دیدیم برخی از نشانه های ظهور قرن هاست که اتفاق افتاده اند و گذشته اند و هنوز ظهور رخ نداده است. که البته به جهت ایجاد امید در دل شیعیان مبنی بر نزدیک شدن ظهور معصوم(ع) از آن به عنوان نشانة قیام حضرت صاحب(ع) یاد کرده اند.
ضمناً اگر بنا بود زمان ظهور مشخص شود و همگان بدانند که ایشان بناست چه زمانی قیام جهانی خویش را آغاز کنند؛ ستمگران و ظالمان تمام عِدّه و عُدّه خویش را برای آن روز مهیا و آماده می کردند ـ که به خیال خام و واهی خود ـ آن نور الهی را خاموش کنند و نگذارند عدالت را در جهان گسترش دهند و مؤمنان و مستضعفانی هم که قرن ها با حدوث این حادثة عظیم و بزرگ فاصله داشتند مبتلا به یأس و کسالت و خمودی می شدند حال آنکه قرن هاست بسیاری در انتظار آن یار غایب از نظر، دیده ها را خون بار کرده و هر صبح و شام دست دعا به تعجیل در فرج ایشان برداشته اند و امید دارند که در زمرة یاران و یاوران ایشان باشند. مشخص نبودن زمان ظهور خواب از چشم های ستمگران ربوده و هر صبح و شام از این هراسناکند که شاید آن عزیز مقتدر امروز ظهور کند و پایه های حکومت شیطانی شان را درهم شکند.
به امید آنکه آن روز را ببینیم و از یاوران حضرتش باشیم. ان شاءالله.
----------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها :
1. سورة رعد(13)، آیة 39.
2 . سورة زمر(39)، آیة 48.
3 . سورة یوسف(12)، آیة 35.
4 . سورة نساء (4)، آیة 35.
5 . سورة آل عمران (3)، آیة 5.
6 . سورة زمر(39)، آیة 48.
7 . سورة رعد(13)، آیة 11.
8 . سورة بروج(85)، آیات 21 و 22.
9 . سورة رعد(13)، آیة 39.
10. سورة انعام(6)، آیة 2.
11. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص204؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج52، ص249.
12. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص202.
13. کلینی، اصول کافی، ج 1، باب البدأ، ح 1 و صدوق، محمد بن علی بن حسین، التوحید، باب 54، ح 2.
14. صدوق، محمد بن علی بن حسین، کمال الدین، ج2، ص650، طوسی، محمد بن حسن، الغیبة ص267، نعمانی، همان، صص169 و 172؛ مجلسی، محمد باقر، همان؛ ج52، ص204، طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص426؛صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، صص439 و 455.
15. فقیه، محمد، السفیانی و علامات الظهور، ص102.
16. عاملی، جعفر مرتضی، دراسته فی علامات الظهور، ص60.
17. طوسی، محمد بن حسن، همان، ص265.
18. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص205، مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص250.
19. مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص251.
20. رک: فقیه، محمد، همان، ص102.
21. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص203؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
22. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص204؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
23. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص176، صافی گلپایگانی، لطف الله، همان، ص455.
24. سورة انعام، آیة 2.
25. مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
26. سورة آل عمران(3)، آیة 9.
27. رک: شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص340، طبرسی، فضل بن حسن، همان، ص401، مجلسی، محمد باقر، همان، ج51، ص133.
28. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص195، طوسی، محمد بن حسن، همان، ص262؛ آل سید حیدر، مصطفی، بشارةالاسلام، ص298، مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص104.
29. طوسی، محمد بن حسن، همان، ص262؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص103؛ صافی گلپایگانی، لطف الله، همان، ص463.
30. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص198؛ طوسی، محمد بن حسن، همان، ص262؛ مجلسی، محمد باقر، همان، ج52، ص104؛ آل سید حیدر، مصطفی، همان، ص299؛ صافی گلپایگانی، لطف الله، همان، ص463.
برچسب : نویسنده : حسین فیروزاردکانی معاون آموزش hozehmahmoudieh بازدید : 604
آخرت چیست؟ چگونه بفهمیم که واقعا وجود دارد؟ |
چه دلایلی مبنی بر اثبات وجود آخرت هست؟
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
روشن است كه دلائل نقلي در اين زمينه بسيار است اما دلايل مختلفي براي اثبات عقلي معاد و عالم آخرت اقامه ميشود كه در اين باره به دو برهان حكمت و عدالت اشاره ميشود:
1. برهان حكمت
اندكي تأمل در جزئيات اين عالم و خط سيري كه انسان در زندگي خود در پيش ميگيرد، نشان ميدهد كه وجود عالمي ديگر در پس اين دنيا، لازمه حكيمانه بودن خلقت اين عالم و انسان است. اگر زندگى اين جهان را بدون جهان ديگر در نظر بگيريم، پوچ و بىمعنا خواهد بود؛ درست به اين مىماند كه زندگى دوران جنين را بدون زندگى اين دنيا فرض كنيم. اگر قانون خلقت اين بود كه تمام جنينها در لحظه تولد خفه مىشدند و مىمردند، چقدر دوران جنينى بىمفهوم جلوه مىكرد؟ همچنين اگر زندگى اين جهان بريده از جهان ديگر تصور شود، اين سر در گمى وجود خواهد داشت.
زيرا چه لزومى دارد كه ما هفتاد سال يا كمتر و بيشتر در اين دنيا در ميان مشكلات دست و پا زنيم، مدتى خام و بىتجربه باشيم، مدتى هم به دنبال تحصيل علم و دانش باشيم و هنگامى كه از نظر معلومات به جايى رسيديم، برف پيرى بر سر ما نشسته، تازه از خود ميپرسيم كه براى چه زندگى مىكنيم؟ خوردن مقدارى غذا و پوشيدن چند دست لباس و خوابيدن و بيدار شدنهاى مكرر و ادامه دادن اين برنامه خسته كننده تكرارى براي چيست؟ آيا بهراستى اين آسمان گسترده، اين زمين پهناور و اين همه مقدمات و مؤخرات و اين همه استادان و مربيان و اين همه كتابخانههاى بزرگ و اين ريزهكاريهايى كه در آفرينش ما و ساير موجودات به كار رفته، همه فقط براى همان خوردن و نوشيدن و پوشيدن و زندگى مادى است؟ آيا اين امر، با حكيم بودن خداوند و خالق اين مجموعه عظيم هماهنگي دارد؟ مسلماً، خير. حكمت خداوند ميطلبد كه حتماً در پس اين عالم، عالم ديگري باشد كه اعمال اين دنيا و قابليتهايي را كه انسان در پس يك عمر زندگي كسب ميكند، در آن سرا به كار بندد و لذت واقعي زندگي انساني را بچشد.
قرآن مجيد به همين نكته عقلي اشاره دارد كه مىگويد: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَينا لا تُرْجَعُونَ؛ (1) آيا گمان كرديد بيهوده آفريده شدهايد و به سوى ما باز نمىگرديد؟» با توجه به اينكه انسان داراي روح قابل بقا است و ميتواند داراي كمالات ابدي و جاوداني گردد، آن هم كمالاتي كه از نظر مرتبه و ارزش وجودي قابل مقايسه با كمالات مادي نيست، اگر حيات او منحصر به حيات دنيوي محدود باشد، با حكمت الهي سازگار نخواهد بود. (2)
با توجه به اينكه يكي از غرايز اصيل انسان، حبّ به بقا و جاودانگي است كه دست آفرينش الهي در فطرت او به وديعت نهاده و رفتارهايي نظير ترس انسانها از مرگ يا تلاش براي فرار از آن، بهترين شاهد بر وجود چنين ميل فطري در درون انسانها است، اين غريزه حُكم نيروي محرك فزايندهاي را دارد كه او را به سوي ابديت سوق ميدهد و همواره بر شتاب حركتش ميافزايد.
اكنون اگر فرض شود كه سرنوشت چنين متحركي جز اين نيست كه در اوج شتاب حركت به صخرهاي برخورد كند و متلاشي شود، آيا ايجاد آن نيروي فزاينده با چنين غايت و سرنوشتي متناسب خواهد بود؟ پس وجود چنين ميل فطري، هنگامي با حكمت الهي سازگار است كه زندگي ديگري جز اين زندگي محكوم به فنا و مرگ در انتظار او باشد.
با توجه به اين دو مطلب، به اين نتيجه ميرسيم كه ميبايد زندگي ديگري براي انسان وراي اين زندگي محدود دنيوي وجود داشته باشد تا مخالف حكمت الهي نباشد. ميتوان ميل فطري به جاودانگي را مقدمه ديگري قرار داد و به ضميمه حكمت الهي، آن را برهان ديگري به حساب آورد. (3)
2. برهان عدالت
دليل ديگر در اين باب، برهان عدالت است. در اين جهان انسانها در انتخاب و انجام كارهاي خوب و بد آزادند. از يك سو، كساني يافت ميشوند كه تمام عمر خود را صرف عبادت خدا و خدمت به بندگان او ميكنند. از سوي ديگر، تبهكاراني ديده ميشوند كه براي رسيدن به هوسهاي شيطاني خودشان، بدترين و زشتترين گناهان را مرتكب ميگردند.
اما ميبينيم كه در جهان، نيكوكاران و تبهكاران به پاداش و كيفري كه درخور اعمالشان باشد، نميرسند. چه بسا تبهكاراني كه از نعمتهاي بيشتري برخوردار بوده و هستند. زندگي دنيا، ظرفيت پاداش و كيفر بسياري از كارها را ندارد؛ مثلاً كسي كه هزاران شخص بيگناه را به قتل رسانيده است، نميتوان او را جز يك بار قصاص كرد و ساير جناياتش بيكيفر ميماند؛ در صورتي كه مقتضاي عدل الهي اين است كه هر كس كوچكترين كار خوب يا بدي انجام ميدهد، به نتيجه آن برسد.
پس همچنان كه جهان، سراي آزمايش و تكليف است، بايد جهان ديگر باشد كه سراي پاداش و كيفر و ظهور نتايج اعمال باشد؛ هر فردي به آنچه شايسته است، نايل گردد تا عدالت الهي تحقق عيني يابد. (4)
پينوشتها:
1. مؤمنون (23)، آيه 115.
2. ر.ك: آيت الله مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1374 ش، ج 18، ص 480.
3. ر.ك: محمد تقي مصباح، آموزش عقايد، نشر بين الملل، تهران، 1381ش، ص 364-365.
4. همان، ص 366.
آیا جهان پس از مرگ وجود دارد؟
آیا انسان به جز زندگی مادی، زندگی دیگری دارد؟ آیا جهان پس از مرگ وجود دارد؟ آیا انسان با مرگ نابود می شود و یا از ساحت های دیگر زندگی برخوردار می شود؟ آیا انسان از ابعاد دیگری غیر از ساحت بدن مادی برخوردار است؟ همه این سوالات از بنیادی ترین سوالات زندگی هر فرد است و ذهن بسیاری از ما را در اوقات مختلف به خود مشغول کرده است. خداناباوران معتقدند در پس این دنیا، دنیایی نیست و زنجیره زندگی با مرگ به پایان می رسد. قرآن اعتقاد آنها را چنین بیان می کند:
«إِنَّ هَؤُلَاء لَیَقُولُونَ. إِنْ هِیَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُنشَرِینَ »
«اینان [مشرکین و کفار] با اصرار [به اهل ایمان] می گویند پایان زندگى جز همین مرگ نخستین نیست و ما [پس از این مرگ] برانگیخته نخواهیم شد» (دخان / 34-35)
اهل ایمان اما به گونه ی دیگری می اندیشند. پیغمبراکرم (ص) می فرمایند: «کما تنامون تموتون و کما تستیقظون تبعثون» (بحارالانوار، ج 7/ص47). مرگ از منظر ایشان تحول از منزلی به منزلی و انتقال از جایی به جایی است. مرگ همان تحول و تکامل است و نه نیستی.
از جمادی مردم و نامی شدم
|
وز نـمــامــردم ز حــیـــــوان سر زدم
|
مـردم از حیوانی و آدم شـدم
|
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
|
بــاردیـگر مـن بـمـیـرم از بشر
|
پــــس بـــــرآرم از مـــلائـک بال و پر
|
در این دیدگاه، مرگ هیچ تناسبی با «نیستی» ندارد. آدمی با مرگ از نشئه ای به نشئه دیگر منتقل می شود. مثال معروفی در این زمینه وجود دارد که برای درک دیدگاه متالهین خالی از فایده نیست. مغز گردو و پوست آن را در نظر بگیرید؛ در ابتدای امر این دو آنچنان در هم آمیخته اند که تفکیک میان آنها ممکن نیست. اصطلاحاً گفته می شود علاقه و پیوستگی آنها آنقدر زیاد است که گویی یکی هستند. به تدریج، مغز گردو راه کمال را در پیش می گیرد و هرچه مسیر کمال را طی می کند علاقه و پیوستگی او با پوست کمتر می شود. این علاقه به مرور زمان ضعیف و ضعیف تر می شود تا اینکه در نهایت پوست گردو بصورت یک قشر بیرونی گردو از آن جدا می شود. انسان نیز همین مسیر را طی می کند. اما با قبول این مسئله که مرگ تنها یک جابجایی است، باید روشن کنیم که مقصد این انتقال کجاست. انسان بعد از مرگ به کجا می رود؟ ارواح پس از مرگ و خارج شدن از قالب اجسام بدنی در کجا زندگی می کنند؟
«و خدا شما را مانند نباتات از زمین برویایند سپس به زمین بازگرداند و دیگر بار شما را برانگیزد»
بنابر آنچه از آیات و روایات بدست می آید، انسان بعد از مرگ مستقیماً به عالم آخرت نمی رود. برزخ، عالم متوسطی میان دنیا و آخرت است که مردگان تا قیامت در آن بسر می برند. برزخ به معنای حائل بین دو شی ء است. و به عالم پس از مرگ از آن جهت برزخ گفته می شود که حائل بین عالم دنیا و عالم آخرت است:
«البرزخ هو امر بین امرین و هو الثواب و العقاب بین الدنیا و الآخرة و هو قول الصادق علیه السلام و الله ما اخاف علیکم الا البرزخ» (بحارالانوار، ج 6: 214)
«برزخ همان امر بین دو امر ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت است و آن قول امام صادق علیه السلام است که می فرماید: «به خدا سوگند من بر شما (شیعیان) نمی ترسم جز از مرحله برزخ بین دنیا و آخرت ».
بعد از مرگ، عالم برزخ است تا روزی که انسان ها مبعوث شوند. عالم برزخ غیر از عالم قیامت است یعنی انسان پس از مرگ بلافاصله به روز قیامت منتقل نمی شود.
«لعلّی اعمل صالحا فیما ترکت کلا انها کلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون» (مؤمنون/100).
در دین اسلام، اعتقاد به وجود عالم آخرت به عنوان یک اصل اعتقادی و تحت عنوان اصل «معاد» مطرح می شود. معاد از ریشه ی «عود» به معنای «بازگشت» است. معاد در اصطلاح به معنای بازگشت انسان و زنده شدن دوباره او بعد از مرگ است تا جزای اعمالی را كه در دنیا به اختیار خود مرتكب شده در آخرت مشاهده كند:
«وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا ثُمَّ یُعِیدُكُمْ فِیهَا وَیُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا» (نوح/18-17)
«و خدا شما را مانند نباتات از زمین برویایند سپس به زمین بازگرداند و دیگر بار شما را برانگیزد»
مسأله معاد از نظر اهمیت، بعد از مسأله توحید یکی از مهمترین اصول دین اسلام و ادیان ابراهیمی دیگر محسوب می شود. به گونه ای که می توان گفت؛ از مهمترین و اساسیترین دغدغه همه ادیان مسأله معاد بوده است. ایمان به این اصل برای همه مسلمانان لازم و ضروری است. اعتقاد به معاد از اعتقاد به نبوت و دیگر اصول دین اسلام منفک نیست. امکان ندارد که کسی به نبوت محمد(صلی الله علیه و آله) ایمان داشته باشد ولی به محتویات دعوت او ایمان نداشته باشد. یا امکان ندارد کسی خداوند را عادل بشمارد ولی در عین حال روز رستاخیز را قبول نداشته باشد.
«وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ وَالَّذِی أَطْمَعُ أَن یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ» (شعرا/81و 82)
«خدایی كه مرا میمیراند و سپس به حیات ابدی آخرت زنده میگرداند همان خدایی كه امیدوارم كه روز جزا گناهم را بیامرزد»
«إِنَّ السَّاعَةَ ءاَتِیَةٌ أَكَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى» (طه/15)
«روز قیامت حتماً فرا خواهد رسید و ما آن ساعت را پنهان داریم تا هر نفسی را به پاداش اعمالش در آن روز برسانیم»
متکلمین اسلامی معتقدند با دلایل عقلی و نقلی می توان ثابت کرد که مرگ پایان زندگی انسان نیست، بلکه پس از مرگ، حیات دیگری وجود دارد ـ بنابر اصطلاح علم کلام: «معاد». در مقاله بعد به کیفیت معاد، اینکه معاد جسمانی است یا روحانی، فرق بدن اخروی (بدن طبیعی) و بدن اخروی (بدن مثالی) و دیگر مسائل مرتبط با مسئله معاد خواهیم پرداخت.
منابع:
1. جعفر سبحانی تبریزی، منشور عقاید امامیه، انتشارات امام صادق (ع)، 1385
2. طوسى - خواجه نصیرالدین: كشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ترجمه و شرحابوالحسن شعرانى، تهران، اسلامیه، چاپششم.
3. مطهری، مرتضی، معاد، تهران، انتشارات صدرا، چاپ ششم، 1377
آیا به غیر از دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم، جهان دیگری نیز وجود دارد؟ آیا آن دنیا، تنها دنیای روح های ما است؟ عقل سلیم هیچ پاسخی نمی تواند در رابطه با این موضوع به ما بدهد ولی پزشکان در کمال ناباوری، عقیده ی دیگری دارند. آنها بر این عقیده اند که این موضوع قابل بررسی است و به عنوان مثال به کسانی که لحظاتی را در مرگ سپری کرده و طعم مرگ کلینیکی را چشیده اند اشاره می کند. آنها کسانی هستند که ایمان دارند در دنیای دیگری قرار داشته اند و همه چیز را به خوبی به یاد دارند. این آزمایش در زبان انگلیسی به آزمایش نزدیک مرگ و مخفف "NDЕ " نامگذاری شده است.
در سال 2000 میلادی، آقای "پین وان لومل" متخصص قلب و عروق از هلند به همراه همکار انگلیسی خود "کریستوفر فرنج" از مرکز مطالعه بر پدیده های غیرعادی و روانپزشکی لندن اقدام به انجام یک آزمایش گسترده و وسیع نمودند. این آزمایش با حضور 344 بیمار با ناراحتی قلبی از 10 بیمارستان انجام شد. تمامی این بیماران سفر آخرت را تجربه کردند. نتایج این آزمایش همه را شوکه کرد و به فکر فروبرد. در این میان کسانی که خدا را باور نداشته و یا به اصطلاح آتئیست ها بودند نیز به شدت غافلگیر شدند. پزشکان در این رابطه اعلام کردند که هیچ شواهد قانع کننده ای از عدم وجود آن دنیا پیدا نکردند. به گفته ی آنها، بیمارانی که مرگ کلینیکی را تجربه کرند، تا نزدیکی دروازه های آن دنیا رسیده اند.
ادامه ی آزمایشات اثبات وجود حیات پس از مرگ
در سال 2008 میلادی، دکتر "سام پرنیا" قدم ها و آزمایش های دکتر هلندی را ادامه داد. او این تحقیقات را ابتدا در دانشگاه ساوت آمپتون "University of Southampton " آغاز و در حال حاضر در دانشگاه دولتی نیویورک "State University of New York " ادامه می دهد. او در رابطه با آزمایش حساس و بزرگ "حیات پس از مرگ و خارج شدن روح از بدن انسان" توانست 40 نفر از متخصصان حازق پزشکی را دور هم جمع کرده و یک تیم قدرتمند تشکیل دهد. جالب است بدانید که 25 درصد از بیماران مطمعن بودند که در زمان مرگ کلینیکی، خودشان را از بالا و یا از اطراف تخت دیده اند. بر اساس گفته های بیماران، روح آنها از بدن خارج شده و از ارتفاعی نزدیک به سقف اتاق به خودشان نگاه می کرده است.
برای انجام آزمایش مذکور در ابتدا از 25 بیمارستان و مرکز درمانی در کشورهای انگلیس، ایالات متحده و کادانا اعلام آمادگی شد. در این آزمایش بزرگ، با نظارت پزشکان مجرب اتاق احیا، باید حدود 1500 بیماری که مرگ کلینیکی را تجربه نمودند حضور پیدا می کردند. این بار این آزمایش کمی متفاوت تر از قبل انجام شد. بدین ترتیب بر روی کف اتاق بیمار چند تابلو بزرگ قرار داده شد که از روی تخت قابل مشاهده نبودند. این تابلوها تنها توسط یک روح جدا شده از بدن از ارتفاع سقف قابل مشاهده بودند. اگر روح کسی واقعا از بدنش جدا بشود، خواهد توانست تابلو ها را ببنید.
بر اساس برنامه ریزی های انجام شده، این آزمایش باید تا سال 2011 میلادی پایان می یافت ولی کمی با تاخیر همراه شد. آقای سام و همکارانش پس از گذشت مدتها سرانجام با بررسی، ارزیابی و جمع بندی نتایج بدست آمده از آزمایش پرواز روح، خلاصه ی گزارش نهایی آزمایش را در مجله ی "Resuscitation " به چاپ رساندند.
در این گزارش آمده است که تعداد بیمارسان هایی که با ما همکاری کردند 15 عدد یعنی کمی کمتر از آنچه که ما تصور می کردیم بود ولی در عوض، تعداد بیماران قلبی داوطلب این آزمایش از مرز 2060 نفر عبور کرد.
قلب این بیماران در زمان عمل برای مدتی متوقف شد و تمامی آنها وارد حالت مرگ کلینیکی شدند. از این تعداد تنها 330 نفر عمل جراحی قلب را با موفقیت سپری کرده و زنده ماندند. نیمی از این تعداد یعنی 140 نفر تا نزدیگی مرگ پیش رفته و در نهایت 26 نفر اعلام کردند که از بدن خود خارج شدند.
نظارت بیمار بر اتاق عمل از هوا
دکتر پرنیا در پاسخ به این سوال که آیا کسی توانست نقاشی های روی زمین را ببیند یا خیر، در ابتدا پاسخی نداد ولی در ادامه افزود:
"در کل، 13 درصد از بیماران توانستند تجربه ی خود را از حالت نزدیک به مرگ را شرح دهند. برای من حتی پاسخ درست یک نفر نیز کافی بود تا قانع شوم که روح می تواند از بدن خارج شود. شاید تعجب کنید ولی این شخص وجود دارد."
دانشمندان شرح حال یکی از بیماران که یک ممدکار اجتماعی 57 ساله بود را که به عنوان مدرک همراه خود آورده بودند. این بیمار که اهل کشور انگلیس است، حدود 3 دقیقه در حالت مرگ کلینیکی قرار داشت. او پس از احیا و بهوش آمدن توانست جزئیات اتفاقاتی که در اتاق عمل افتاده بود را شرح دهد. او تمامی حرکات تیم جراحی و صداهای اتاق منجمله صدای دستگاه احیا را به خوبی شنیده بود.
آقای سام در رابطه با ارتباط میان قلب و مغز می گوید:
"مغز انسان معمولا 20 الی 30 ثانیه پس از توقف قلب از کار می افتد. هنگامی که خون و اکسیژن وارد مغز نمی شود، مغز دیگر نمی تواند چیزی را به خاطر بسپارد.
اگر چنین موضوعی واقعیت داشته باشد می توان چنین استنباط کرد که ذهن یا روح توانایی ادامه ی حیات در خارج از مغز را نیز دارد."
دانشمندان در رابطه با اعلام نتایج این آزمایشات به شدت مراتب احتیاط را رعایت می کنند. آنها در گزارش مربوط به این آزمایش نوشته اند که تا امروز تنها می توانیم این را بگوئیم که ذهن و مغز انسان تا 3 دقیقه پس از مرگ می تواند به فعالیت خود ادامه دهد. همین موضوع خودش یک کشف بسیار مهم به شمار می آید و می تواند نشانی از ادامه جهان پس از مرگ باشد. ولی در هر صورت نمی توان آن را ملاکی قانع کننده برای اثبات جهان پس از مرگ به شمار آورد.
آیا مدت زمان بیشتری را می توان در خارج از بدن سپری نمود؟
هنوز پاسخی به این سوال داده نشده است. پدیده ی خروج روح از بدن، آخرین موضوع بحث عرفان است. دیگر موضوعات همچون سفر به آن دنیا و بازگشت از آن به نحوی توجیه شده اند. همچنین به نظر می رسد که برای موضوعاتی همچون تونل حمل مردگان، نور سفید در انتهای تونل، مشاهده ی تمامی لحظات زندگی در کسری از لحظه، دیدار با نسل های پیشین و همچنین مشاهده ی مردگان نیز بتوان دلایل فیزیولوژی قانع کننده ای در رابطه با فعالیت مغز در لحظه ی روشن و خاموش شدن پیدا کرد.
در چارچوب موضوع خارج شدن روح از بدن تنها یک فرضیه اثبات وجود دارد که بسیار قانع کننده به نظر می رسد.
دکتر "اولاف بلانکه" از دانشگاه بیمارستانی ژنو، در مقاله ای که در معتبرترین نشریه علمی جهان "Nature " به چاپ رسانده است، شرح حال تجربه ی آزمایش بر روی زن 43 ساله ای را می نویسد که از سندروم صرع رنج می برد. پزشکان برای بررسی بیماری ، چند الکترود را به عنوان تحریک کننده های گیجگاه های سمت راست، وارد مغز او کردند. در زمان انجام این عمل، ناگهان گوشه ای از برآمدگی های چین خورده ی مغز او نیز تحریک شد. این قسمت از ساختار مغز پاسخگوی اندام بینایی، بویایی و تعادل بدن بود که ناخواسته تحریک شد. در همین زمان بود که روح بیمار زنده ناگهان از بدن وی خارج شد و او توانست خود را ببیند.
دکتر بلانکه این احتمال را داد که ممکن است بتوان برآمدگی های چین خورده ی مغز یک انسان در حال فوت که هنوز علایم حیات را دارد را نیز بدین ترتیب تحریک نمود. بدین ترتیب او به کمک الکترودها، وضعیت قرارگیری بدن در محیط را به بخش بینایی مغز ارسال نمود. شخص این اطلاعات را به صورت منحصربفرد دریافت کرده و آن را با دیگر تصاویر ذهن خود که تا پیش از مرگ دیده بود میکس کرده و در نهایت آن را بر روی شبکیه ی چشم مشاهده می کند. به شخصی که تمامی 5 حس خود را از دست داده باشد در این زمان الهام می شود که گویی دارد خود را از یک زاویه ی دیگر مشاهده می کند.
چند سال پیش، آزمایش هایی مشابه آزمایشات دکتر پرنیا توسط پزشکان شهر ولز در انگستان انجام گرفت. در این آزمایش حدودا 40 نفر شرکت نمودند. بدین ترتیب پزشکان در این آزمایش نیز در کنار تخت بیمارانی که به حالت مرگ کلینیکی رفته بودند، چندین نقاشی و نوشته های بزرگ قرار دادند. ولی در نهایت، هیچیک از کسانی که خودشان را از بالا مشاهده کرده بودند نتوانستند این نقاشی و نوشته ها را ببینند.
خواندن کامل متن: http://ir.sputniknews.com/persian.ruvr.ru/news/2014_10_15/278732389/
برچسب : نویسنده : حسین فیروزاردکانی معاون آموزش hozehmahmoudieh بازدید : 1179
در اینکه آیا بهشت و جهنم فعلا وجود دارد یا نه؟!
میان دانشمندان اسلامی دو دیدگاه وجود دارد:
* گروهی معتقدند که بهشت و جهنم فعلا وجود ندارد، بلکه بعد از آن که نظام این عالم به هم خورد و جهان نظم تازهای به خود گرفت، بهشت و جهنم پدید خواهد آمد.(1)
* بعضی معتقدند این دو هم اکنون وجود دارند
و آیات "اعدت للمتقین"
و
"هذه جهنم اللتی کنتم بها تکذبون"
و
"عندها جنه المأوی" و "جیء بجهنم یومئذ"
بر آن دلالت دارد. احادیثی نیز وجود دارد که بهشت و جهنم مخلوق است.
گروه نخستین بر اساس آیات و روایات استدلال میکنند که قیامت روزی است که همه انسانها از اولین تا آخرین در آن جا حضور مییابند. لذا قرآن آن روز را روز حشر یا روز جمع و یا روز تلاقی نامیده است، و آن روز زمانی بر پا میشود که همه نظام هستی واژگون شده باشد.
شهید مطهری مینویسد:
"قیامت کبری مقارن است با یک سلسله انقلابها و دگرگونیهای کلی در همه موجودات زمینی و آسمانی که ما سراغ داریم؛ یعنی کوهها، دریاها، ماه، خورشید، ستارگان، کهکشانها و....به هنگام قیامت کبری در وضع موجود باقی نمیماند.
به علاوه، در قیامت کبری اولین و آخرین جمع میشوند و لذا به آن یوم الحشر و یوم الجمع گفتهاند؛ ولی ما میبینیم که هنوز نظام جهان برقرار است و شاید میلیونها و بلکه میلیاردها سال دیگر نیز برقرار باشد و میلیاردها انسان دیگر نیز بعد از این بیایند".(2)
میگویند مسئله مواقف حسابرسی و پل صراط و بهشت و جهنم، واقعیاتی هستند که بعد از قیامت یا محشر مطرح میگردند و فرع بر آن هستند بنابر این نمیتوان گفت بهشت و جهنم هم اکنون خلق شدهاند.
اما اکثریت معتقدند که هم اکنون عالمی که ما از آن به "بهشت و جهنم" یاد میکنیم وجود دارد.
این دسته نیز برای اثبات ادعای خویش به برخی آیات و روایات تمسک میجویند؛ مانند حدیث معراج پیامبر و دیدن دوزخ و بهشت و انسانهایی که در آنها قرار دارند.
بیان سه نکته:
1 - شاید منظور برخی آیات و روایات که دلالت بر وجود بهشت و جهنم دارند، بهشت و جهنم عالم برزخ باشد، نه بهشت و جهنمی که بعد از قیامت وعده داده شده است.
2 - سوال این جاست که اگر بهشت و جهنم آفریده شده باشد، آیا از جهت نعمت و نقمت، واجد تمام اوصاف و مزایای بهشت و دوزخ قیامتاند و همه انواع نعمتها و عذابها با تمامی کیفیتها و کمیتهایش در آنها وجود درد، یا این که آنها نیز به سوی تکامل به پیش میروند؟
پاسخ:
با توجه به این که نعمتهای بهشت و نقمتهای دوزخ، مجموعه اعمال خوب و بد مردم است، جنت و نار تجسم کارهای روا و ناروایی است که انسانها در دنیا انجام دادهاند. با در نظر گرفتن این مطلب که عمر دنیا هنوز تمام نشده و اعمال خوب و بد مردم پیوسته جریان دارد، باید گفت بهشت و دوزخ به حد نهایی نرسیده و هر روز بر کم و کیف ان دو افزوده میشود.
خوبان با اعمال صالح خود بر نعمتهای بهشت میافزایند و بدان با کارهای زشت خویش عذاب دوزخ را تشدید مینمایند.
به بیان دیگر:
بهشت و دوزخ قیامت حاوی تمام کارهای خوب و بدی است که همه انسانها در طول عمر دنیا انجام دادهاند.(3)
صدر المتألهین نیز آفرینش بهشت و جهنم را امری نسبی میداند و کمیت و کیفیت آفرینش آن دو را به میزان کمیت انسانهایی میداند که از آغاز آفرینش پا به جهان گذاشتهاند و با اعمال خوب یا بد از دنیا رفتهاند.
او میگوید:
هر یک از نفوس پاک و سعادتمند در عالم آخرت مملکتی دارد بسیار وسیع و عالمی دارد بزرگتر و گستردهتر از آن چه در آسمانها و زمین است و این مملکت پهناور، خارج از ذات و وجود خود او نیست، بلکه تمام مملکتش، مملوک هایش، خدمتگذارانش، بستان و درختانش، حور و غلمانش، همه بر پا و قائم است و او خود حافظ و ایجاد کننده همه آنها است، به اذن باری تعالی و با نیرو و قوه او".(4)
نتیجه:
با توجه به این که بهشت و دوزخ تجسم حقیقی اعمال خوب و بد انسان است نه یک امر قراردادی، نمیتوان گفت بهشت و جهنم با تمامی کمیتها و کیفیتهایش آفریده شدهاند، بلکه به تعداد انسانهایی که از آغاز آفرینش پا به دنیا گذاشته و از آن رحلت کردهاند، توسعه داشته است.
3 - آیا قیامت و حساب رسی روی کره زمین خواهد بود؟
اگر بهشت و جهنم هم اکنون وجود دارد و جای آن نیز همین زمین است، پس چرا نمیبینیم؟
مفسران تفسیر نمونه دو گونه پاسخ دادهاند:
الف) بهشت و دوزخ در باطن و درون این جهانند. ما آسمان و زمین را با چشم خود میبینیم، اما عوالمی را که درون این جهان قرار دارند، نمیبینیم. اگر دید و درک دیگری داشتیم، میتوانستیم آن را ببینیم و آیه "کلا لو تعلمون علم الیقین" گواه این حقیقت است.
ب) عالم آخرت و بهشت و دوزخ، چیره بر این عالم است و این جهان درون آن قرار گرفته است، درست همانند جنینی که درون عالم دنیا است. اگر میبینیم قرآن میگوید:
وسعت بهشت به اندازه وسعت آسمانها و زمین است، به خاطر آن است که انسان چیزی وسیعتر از آسمان و زمین نمیشناسد تا مقیاس سنجش قرار داده شود.(5)
بنا به مفاد آیه معراج(6) که محل ملاقات پیامبر اکرم(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) را با جبرئیل در نوبت دوم بیان میکند:"جنة المأوی" یا بهشت در جوار "سدرة المنتهی" قرار دارد.
از ابن عباس مفسر بزرگ قرآن که دانستههای تفسیری خویش را از پیامبراکرم(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) اخذ کرده، در مورد سدرة المنتهی سؤال شد، پاسخ داد: (7)
سدرة نقطه نهایی تکامل علمی کیهانشناسی است. پیش روی دانشمندان فلک شناس تا آنجا ادامه دارد و از آن جا به بعد کسی جز ذات اقدس الهی آگاهی ندارد".
اگر محل استقرار بهشت و جهنم زمین باشد، به گواهی آیات فراوان، آن زمین غیر از کره زمین فعلی است،
زیرا
اولاًّ:
پیش از بر پایی قیامت، نظام جهان از زمین گرفته تا آسمانها، سیارات و ستارگان و کهکشانها متلاشی میشوند و هم چون ذرات گرد و غبار در میآید.
ثانیاً:
بهشت آن قدر گسترده است که تصور آن برای انسان مقدور نیست. خداوند جهت آشنایی و نزدیک نمودن ذهن آدمی با اصل واقعیت میفرماید:
"پهنا و گستردگی بهشت به وسعت همه آسمانها و زمین است".(8)
منظور از آسمانها، همه کرات و سیارات و ستارگان و کهکشانهای شناخته شده و ناشناخته است که برخی از آنها میلیاردها سال نوری با زمین فاصله دارند و این همه گستردگی فقط مربوط به آسمان اول است، چون از آیات قیامت بر میآید که هیچ یک از این آسمانها به دیگری راه ندارند و تنها در روز رستاخیز گشوده و مفتوح میگردند".(9)
در مورد جایگاه بهشت و جهنم چند دیدگاه وجود دارد:
1 - بهشت و جهنم اکنون موجودند، ولی نمیدانیم جایشان کجاست، چون در قرآن و حدیث جایگاه این دو به طور قطعی بیان نگردیده است و غیر از راه وَحْی، راهی برای پی بردن به جای بهشت و جهنم نداریم.(10)
2 - بالای آسمانها و جهنم در طبقه هفتم زمین است. مرحوم علامه مجلسی میفرماید:
"این که بهشت و دوزخ آفریده شدهاند، مورد قبول جمهور مسلمانان است، اما این که جایگاه آنها کجا است، از روایات چنین استفاده میشود که بهشت بالای آسمانهای هفتگانه و دوزخ در طبقه هفتم زمین است".(11)
3 - بهشت و جهنم دو جهان مستقل از جهان دنیا هستند و هر کدام برای خود احکام و قوانینی دارند. چون بهشت و دوزخ مستقل و جدا از آسمان و زمیناند، پرسش از جایگاه این دو غیر صحیح است.(12)
به دیگر سخن، بهشت و دوزخ از جهان دنیا نیستند تا سؤال شود در کجای دنیا قرار دارند. پس جایگاه آنها نه در آسمان و نه در زمین دنیاست.
4 - بهشت و جهنم درون دنیا قرار دارند، ولی حجابهای عالم دنیا مانع از مشاهده آنها میشود، اولیاءاللَّه میتوانند آنها را ببینند و پیامبر اسلام(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) به هنگام معراج که از هیاهوی مردم جهان دور بود، با چشم ملکوتی خود توانست گوشهای از بهشت را در جهان بالا و باطن این عالم مشاهده کند. حتی برای اولیای خدا ممکن است در جذبههای خاص معنوی روی زمین نیز گه گاه آنها را ببینند. چنان که در کربلا هنگامی که اصحاب و یاران امام حسین(علیه السلام) اعلام وفاداری کامل به حضرت کردند و از ترک میدان کربلا و شکستن بیعت سرباز زدند، امام(علیه السلام) برای آنها دعای خیر کرد و پردهها را از جلوی چشمان آنان کنار زد و نعمتهای بهشتی را که خداوند به آنان بخشیده بود، با چشم خویش دیدند و امام(علیه السلام) منازل و جایگاه شان را به آنها معرفی فرمود.(13)
به عبارت دیگر:
بهشت و دوزخ، باطن اعمال خود ماست و هر عمل ما مانند دروغ و راست، ظلم و عدالت و... صورت ظاهری و باطنی دارد.
خداوند در قرآن به همین معنا اشاره کرده و از خوردن مال یتیم به ظلم و جفا، به خوردن آتش یاد کرده که باطن و تجسّم خوردن مال یتیم است:
"کسانی که اموال یتیمان را به ستم میخورند، جز این نیست که شکمشان را از آتش میانبارند و (در نتیجه) به آتش سوزان (جهنم) در خواهند آمد".(14) تمام عالم نیز صورت ظاهری و صورت باطنی دارد.
باطن این اعمال بر ما مکشوف نیست و در قیامت برای همه مکشوف میشود.
خداوند در سوره "ق" به این حقیقت اشاره کرده است:
"ای انسان!تو از این حقیقت غافل بودی و ما پردهها را از چشمان تو کنار زدیم پس امروز (قیامت) چشمان تو همچون آهن (تیز و بینا) شده است".(15)
اما باقی ماندن گناهکاران در جهنم که آیا همیشه در آن جا خواهند بود یا خیر؟
باید گفت که خداوند عدهای از گنهکاران را (که ایمان به خدا داشته و دچار معصیت شدهاند)، بعد از مدّتی عذاب شدن (به اندازه گناهی که انجام دادهاند)، آزاد کرده و به بهشت باز میگرداند.
هر که را که خداوند اراده کند از آتش (جهنم) نجات میدهد:
"و امّا کسانی که تیره بخت شدهاند، در آتش فریاد و نالهای دارند و تا آسمانها و زمینِ (آخرت) برجاست، در آن ماندگارند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد، زیرا پروردگار تو همان کند که خواهد".(16)
در آتش جهنم، کفّار و مشرکان و قاتلان و دشمنانِ انبیا(علیه السلام) و امامان(علیه السلام) جاودان هستند. خداوند در قرآن میفرماید:
"إنّ الّذین کفروا من أهل الکتاب والمشرکین فی نار جهنم خالدین فیها"؛ کسانی از اهل کتاب و مشرکان که کفر ورزیدند، در آتش جهنم جاودانه خواهند بود.(17)
پی نوشتها:
1 - زین العابدین قربانی، به سوی جهان ابدی، ص 379.
2 - زندگی جاوید یا حیا اخروی، ص 21.
3 - محمد تقی فلسفی، معاد از نظر روح و جسم، ج 3، ص 255.
4 - اسفار ج 4، ص 142، به نقل از همان، ص 251.
5 - تفسیر نمونه، ج 3، ص 95.
6 - و لقد راه نزلة "اخری عند سدرة المنتهی، عندها جنّة المأوی سوره نجم، آیات 13 و 14 و 15.
7 - جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 7، ص 572.
8 - آل عمران (3)، آیه 133.
9 - بی آزار شیرازی، گذشته و آینده جهان، چاپ و انتشارات بعثت
10 - جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج 9، ص 372، به نقل از شرح مقاصد، تفتازانی، ج 2، ص 220.
11 - بحارالانوار، ج 8، ص 127، حدیث 28.
12 - جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج 9، ص 373.
13 - ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 6، ص 341.
14 - نساء (4) آیه 22.
15 - ق (50)آیه 22.
16 - هود (11) آیات 106 و 107.
17 - البیّنه (98) آیه 6.
رهروان ولایت ـ یکی از بحثهای مهم در رابطه با «بهشت و جهنم» در میان علمای دین، این است که آیا بهشت و جهنم هماکنون خلق شدهاند و موجودند، یا نه موجود نیستند و در روز قیامت خلق خواهند شد؟
نکته قابل توجه در پاسخ به این سوال، این است که توجه شود این مساله عقلی نیست که با براهین عقلی و تعقل و تمرکز بر روی آن، بتوان نظری قانع کننده ارائه کرد؛ بلکه نقلی بوده و باید به کلام معصومین(علیهمالسلام) تکیه کرد و اگر آنان در این رابطه سخنی داشته باشند و به صورت صحیح به ما رسیده باشد، ما نیز به آن فتوا میدهیم و اگر نرسیده باشد، باید سکوت کرد و پاسخ داد نمیدانیم.
با مراجعه به کلام معصومین(علیهمالسلام) خواهیم دید آن بزرگواران بر این نکته که بهشت و جهنم خلق شدهاند تاکید داشته و بیان کردهاند هماکنون نیز موجودند. ما برای رعایت اختصار به ذکر چند مورد از این روایات بسنده میکنیم:
1. «أبو صَلْت هَروى» میگوید: از امام رضا(علیهالسلام) پرسیدم: «يَا بْنَ رَسُولِ اللَهِ، أَخْبِرْنِى عَن الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، أَ هُمَا الْيَوْمَ مَخْلُوقَتَانِ؟: أبو صَلْت هَروى میگويد: به حضرت رضا(عليهالسلام) عرض كردم: اى پسر رسول الله(صلیاللهعلیهوآله) از بهشت و دوزخ به من خبر بده، كه آيا آنها امروز آفريده شدهاند یا خیر؟
حضرت فرمودند: آرى خلق شدهاند و رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) داخل در بهشت شد و آتش(جهنم) را ديد، در آن وقتى كه او را به سوى آسمان به معراج بردند.
من عرض كردم: جماعتی میگويند: آنها امروز خلق نشده و موجود نیستند. حضرت فرمود: آنان از ما نيستند و ما از آنان نيستيم؛ كسیكه خلقت بهشت و جهنم را إنكار كند، پيغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و ما را تكذيب كرده است و به هيچوجه تحت ولايت ما قرار نخواهد داشت و در آتش دوزخ جاودانه خواهد بود.
رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: چون منرا به معراج بردند، جبرئيل دست منرا گرفت و داخل بهشت برد و از رطب بهشتى به من داد و من آنرا خوردم و آن رطب در صلب من، تبديل به نطفه شد و چون به زمين بازگشتم، با خديجه مباشرت نموده و فاطمه(سلاماللهعلیها) به دنیا آمد؛ پس فاطمه حوريهاى است كه صورت انسانی پیدا کرده است و من هر وقت مشتاق بوییدن بوى بهشت میشوم، دخترم فاطمه را میبویم».[1]
2. امام باقر(عليهالسلام) فرمودند: «به خداوند(عزوجل) سوگند كه از وقتیكه بهشت را آفريده است، از ارواح مومنان خالى نمانده و جهنم نيز از وقتیكه خداوند متعال آنرا آفريده است، از ارواح گناهكاران خالى نمانده است».[2]
همچنین ائمه اطهار(علیهمالسلام) با کسانیکه میگفتند بهشت و جهنم خلق نشده است، مبارزه کرده و نظر آنان را رد میکردند؛ به طور مثال نقل شده امیرالمومنین(علیهالسلام) با برخی از آنان که معتقد بودند بهشت و جهنم هنوز خلق نشده است و روز قیامت خلق خواهند شد، صحبت کرده و در رد نظر آنان به این آیات استدلال کردند: «عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى* عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى [نجم/15و14] نزد سدرة المنتهى، كه جنت الماوى در آنجا است».[3]
استدلال به این آیات هم به این شکل است که اگر هنوز بهشت و جهنم خلق نشدهاند، چگونه ممکن است پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در آن داخل شده و به درخت موجود در آن نزدیک شود، پس یا این آیات دروغ است (نعوذ بالله) یا بهشت وجود داشته است و پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در آن داخل شده است.
بنابراین از مجموع آیات و روایات میتوان نتیجه گرفت: بهشت و جهنم خلق شده و هماکنون نیز موجودند و تنها در روز قیامت تعیین میشود که چه کسی داخل آنها میشود.
---------------------------------------
پینوشت:
[1]. التوجید، للصدوق، ص 117.
[2]. خصال، ج2، ص 358.
[3]. بحارالانوار، ج8، ص 176.
جواب این سوال به صورت مختصر با یک تمثیل بیان می شود. میوه تا زمانی که بر سر درخت است، روند تکامل خود را ادامه می دهد. و در بعضی موارد (به دلیل نوع میوه) مدتی بعد از جدا شدن از درخت نیز روند تکاملی آن ادامه می یابد (مثل موز و بعضی میوه ها که بعد چیدن رسیده می شوند) و با گذشتن این زمان، روند تکامل به طور کامل متوقف می شود.
روند تکامل انسان باید در همین دنیا طی شود چون این دنیا مزرعه ای است که می توان در آن کشت نمود تا محصول را در عالم دیگر استحصال نمود. پیامبر (ص) می فرمایند: دنیا مزرعه آخرت است.[۱]
برای عده ای عالم برزخ نیز امکان ادامه تکامل وجود دارد، اما با برپایی قیامت و شروع عالم دیگر، راهی به تکامل وجود ندارد. و وارد عالمی می شویم که تنها جایگاه ثمرات تکامل این دنیا است.
«كُلَّ وَلَدٍ سَیُلْحَقُ بِأَبِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ إِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ؛[۲] زیرا در روز قیامت، هر فرزندى به پدر و مادر خویش باز مى گردد. امروز هنگام عمل است نه حسابرسى، و فردا روز حسابرسى است نه عمل.»
و رمز تکامل برای بعضی در عالم برزخ، در اعمال دنیایی آنهاست. که در بعضی اعمال خصوصیت استمرار بعد از مرگ وجود دارد : «درباره حیات برزخى، نباید فراموش كرد كه ارتباط روح با زندگى و اعمال دنیایى به كلّى قطع نمى شود؛ زیرا انسان دو گونه عمل در دنیا دارد: یكى عملى كه به گونه مستقیم انجام داده است و دوم، عملى كه خود آن به گونه مستقیم از آنِ او نیست؛ بلكه پیامد عملِ مستقیم او است. به عنوان مثال، اگر كسى مسجدى بنا كند، بناى مسجد، عمل مستقیم او است؛ امّا اعمال نیكى كه از آن پس در مسجد انجام مى پذیرد، به گونه غیر مستقیم به او پیوند مى خورند و تا مسجد برپا است، پیوسته بدو مى رسند و در زندگى برزخى نیز نصیب او مى شوند.»[۳]
علامه طباطبایی در این باره می فرمایند: «عالم برزخ و زمانى كه فاصله بین مرگ و قیامت است تتمه زندگى دنیا و مكث در زمین است، و در پاره اى از احكام با زندگى دنیوى شركت دارد، ومردم در آن عالم هنوز در راه تصفیه و تكامل به سوى سعادت خالص و یا شقاوت خالص هستند، و جاى حكم قطعى زمانى است كه مردم تكلیفشان یكسره شده یا سعادت خالص و یا شقاوت خالص كسب كرده باشند، و آن خانه آخرت است. و نیز از اینجا سر این گفته قرآن و حدیث كه:" خداوند جزاى حسنات كفار را در دنیا مى دهد، و در آخرت میزانى برایشان بر پا نمى كند، و در آنجا جز آتش بهره اى ندارند" معلوم مى شود.»[۴]
و شهید مطهری درباره عدم امکان تکامل در آخرت و فرق دو عالم می فرمایند: «دنیا دار تكلیف است و آخرت دار جزا. (دنیا) مهلت براى كشت و تكامل پیدا كردن، اصلاح كردن خود، ملكات عالى كسب كردن، اعمال صالح بجاى آوردن (است) ... در آنجا (آخرت) امكان تكلیف و عمل و تغییر دادن خود و سرنوشت خود (اگر سعید است برگردد خود را شقى كند، اگر شقى است برگردد سعید كند) وجود ندارد، از باب اینكه نظام زندگى نظام دیگرى است[۵]
این مطلب از سوی عالمان بسیاری بیان شده است که به چند مورد از آنها در ذیل اشاره می کنیم:
«آخرت دار تكامل نمى باشد و حركت استكمالى در آخرت امكان ندارد، بل كه مبدأ عذاب اگر از عوارض غریبه باشد در جوهر نفس، زائل میشود، آنهم نه از باب حركت استكمالى»[۶]
«حركت و تكامل و سیر مستقیم در آخرت وجود ندارد و حركت صور كفّار در نار و دوزخ چون حركت دورى است و مبدأ حركت و منشأ عذاب، در باطن ذات آنهاست، خروج از جهنم براى آنان امكان ندارد.»[۷]
«آخرت یوم نیل نفوس و ابدان به ثمرات اعمال و نیات است، در آخرت تكلیف نیست؛ دنیا دار تكالیف و آخرت دار جزا و مقام رسیدن به ثمرات افعال و نتایج تكالیف است. به همین مناسبت ترقى و تكامل طولى در آخرت محال است و لذا آخرت، نشأت بعث رسل و انزال كتب نمىباشد و به همین لحاظ اهل رحمت، به رحمت ابدى و اهل عذاب به عذاب دائمى مىرسند»[۸]
«انسان در برزخ، تكامل دارد. در آخرت محض تكامل نیست، در این نشأة كه دار ماده و طبیعت و جاى حركت است، مستعدّها دم به دم از قوّه به فعل مى رسند، عالم برزخ نه آخرت محض است و نه نشأه مادّى طبیعى اینجایى و شریعت ما فرمود در برزخ تكامل است.»[۹]
[۱]. مجموعة ورام ج۱ ۱۸۳.
[۲]. نهج البلاغه خطبه ۴۲.
[۳]. فرهنگ شیعه، پژوهشكده تحقیقات اسلامى، ص: ۱۶۴.
[۴]. ترجمه تفسیر المیزان، ج۸، ص: ۱۳۴.
[۵]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج۴، ص: ۸۰۶.
[۶]. أصول المعارف،فیض كاشانى، مقدمه، ص: ۳۳۲.
[۷]. شرح بر زاد المسافر،سید جلالالدین آشتیانى، ص: ۹۳.
[۸]. شرح بر زاد المسافر،سید جلالالدین آشتیانى، ص: ۲۱۰.
[۹]. مجموعه مقالات،آیت الله حسن زاده آملى، ص: ۱۷۲.
در قیامت کبری که عالمی است پس از عالم برزخ همه انسانها از اولین تا آخرین جمع شده، و وارد مرحله جدیدی از زندگی و حیات می شوند؛ و به پاداش و یا جزای اعمال و رفتار زندگی دنیایی خود می رسند.[1]
آیات قرآن، روایات و دلایل عقلی بر این اتفاق دارند که در قیامت کبری (پس از رفتن انسان ها به بهشت یا جهنم) مرگ وجود ندارد.
اینک به برخی از آنها اشاره می کنیم:
قرآن قیامت رابه هفتاد اسم می خواند که هر کدام به یک جنبه و خصوصیت آن اشاره دارند؛ مثلاً از آن جهت که همه انسانها و موجودات در آن محشور می شوند روز حشر نام دارد و از آن جهت که همیشگی است و مرگ در آن راه ندارد یوم الخلود نام دارد .[2] این نام، در سوره مبارکه (ق) آمده است. [3]
علاوه این که قرآن، بیش از 70 بار، اهل بهشت و جهنم را با صفت خلود و جاودانگی نام می برد. که برای نمونه دو آیه قرآن را بیان می کنیم :
« آرى، کسانى که کسب گناه کنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند بود.»[4]
«و آنها که ایمان آورده، و کارهاى شایسته انجام دادهاند، آنان اهل بهشتند و همیشه در آن خواهند ماند.»[5]
در روایات هم بیان شده که در قیامت مرگ وجود ندارد؛ از جمله علامه ی مجلسی در جلد هشتم بحار الانوار (باب 26) احادیث متعددی نقل می کند که مرگ را به صورت گوسفندی در مقابل اهل بهشت و جهنم سر می برند؛ از جمله ی آن روایتی است که از پیامبر(ص) نقل شده که فرمودند: وقتی خداوند اهل بهشت را وارد بهشت و اهل جهنم را وارد جهنم کرد مرگ مانند گوسفندی آورده می شود و در جلوی چشم آنها، آن را ذبح می کنند؛ بعد منادی ندا می دهد یا اهل الجنة خلود فلا موت یا اهل النار خلود فلا موت[6]یعنی در قیامت دیگر مرگی وجود ندارد بلکه خلود و جاودانگی هست[7].
اما از نظر عقلی چون نفس انسان مجرد است و هر مجردی فنا ناپذیر است پس انسان ها پس از رفتن به بهشت یا جهنم مرگ نخواهند داشت.
برخی از دلایل حکما و متکلمین بر تجرد نفس:
1- نفس کلیات را ادراک می کند، و کلی مجرد است؛ پس محل آن هم باید مجرد باشد.
2- نفس بر اموری قدرت دارد که جسمانیات بر آن قدرت ندارند مانند تصور امور غیر متناهی.
3- ما وقتی مشاهده می کنیم که همه ی مدرکات حواس را یک چیز ادراک می کند این دلیل بر تجرد نفس است. زیرا حواس از مدرکات یکدیگر خبر ندارند مثلاً چشم، سفیدی جسمی، مانند قند را می بیند، ولی از طعم آن خبر ندارد؛ و یا اگر چیزی را که ندیده ایم در دهان بگذاریم، مزه آن را درک می کنیم، ولی رنگ آن را نمی بینیم؛ پس معلوم است در درون ما یک چیز مجرد کلی وجود دارد که همه اینها را ادراک می کند.
4- نیروهای جسمانی در اثر به کارگیری فرسوده می شوند. ولی قوه ی نفس بر خلاف آن است. زیرا کثرت تعقلات آن را نیرومند می کند پس نفس از سنخ جسم نیست و مجرد است.[8]
5- دلیل دیگر بر تجرد نفس وحدت شخصیت است. بدن تغییر می کند ولی یک امر ثابتی در همه ی این تغییرات وجود دارد که به آن نفس می گوئیم. و این نفس در اثر تغییر ماده تغییر نمی پذیرد؛ لذا از ماده مجرد است.[9]
البته عده ای هم مخالف هستند، و روح را مادی و با مغز یکی می دانند؛ ولی دلایل آنها فقط ارتباط سلولهای مغزی را با ادراک اثبات می کنند نه اینکه مغز انجام دهنده ی آن ادراک کلی باشد.
بنابراین مسئله بقای روح رابطه ی نزدیکی با استقلال و تجرد روح دارد زیرا اگر مجرد باشد بعد از مرگ می تواند باقی باشد.
البته دلایل فنا ناپذیری مجردات از مباحث فلسفی است، که برای اطلاع از آنها باید به کتابهای فلسفه، مراجعه کنید.
[1] عالم برزخ شخصی است و هر فرد وقتی مرد وارد برزخ می شود، قیامت کبری مربوط است به جمع یعنی همه ی افراد عالم یک مرتبه محشور می شونند. نک: جهان بینی شهید مطهری، بحث معاد، ص 31.
[2] مکارم شیرازی، پیام قرآن، بحث معاد، ج 5، ص 58.
[3] ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُود. ق، 34.
[4] بقره، 81.
[5] بقره، 82.
[6] وَ رَوَى مُسْلِمٌ فِی الصَّحِیحِ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَ قِیلَ یَا أَهْلَ الْجَنَّةِ فَیُشْرِفُونَ وَ یَنْظُرُونَ وَ قِیلَ یَا أَهْلَ النَّارِ فَیُشْرِفُونَ وَ یَنْظُرُونَ فَیُجَاءُ بِالْمَوْتِ کَأَنَّهُ کَبْشٌ أَمْلَحُ فَیُقَالُ لَهُمْ تَعْرِفُونَ الْمَوْتَ فَیَقُولُونَ هُوَ هَذَا وَ کُلٌّ قَدْ عَرَفَهُ قَالَ فَیُقَدَّمُ وَ یُذْبَحُ ثُمَّ یُقَالُ یَا أَهْلَ الْجَنَّةِ خُلُودٌ فَلَا مَوْتَ وَ یَا أَهْلَ النَّارِ خُلُودٌ فَلَا مَوْتَ قَالَ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ الْآیَة ؛ نک: بحار النوار، ج8، صص 344 و345.
[7] البته این به آن معنا نیست که آنکه وارد جهنم شد تا ابد در آن بماند بلکه خلود در جهنم مخصوص عده ی خاصی می باشد.
[8] علامه شعرانی، ترجمه شرح الاعتقاد، ص 242 تا 262.
[9] مکارم شیرازی، پیام قرآن، بحث معاد، ج 5، ص 287.
برچسب : نویسنده : حسین فیروزاردکانی معاون آموزش hozehmahmoudieh بازدید : 841
عالم برزخ از چه زمانی شروع و چه زمانی پایان می یابد؟
برزخ در لغت، به معنای چیزی است که در میان دو چیز دیگر حایل شود(1) و در اصطلاح علمای اسلام به عالمی گفته میشود که مابین این جهان و جهان اخروی(قیامت) است. همچنین به عالم برزخ عالم مثال نیز میگویند.(2)
انسان که از این دنیا میرود، به عالم دیگری به نام برزخ وارد میشود و در آنجا می ماند تا وقتیکه در صور دمیده شود و مردم از قبرها بیرون آیند، در آن وقت به عالم قیامت وارد میشوند. چون عالمی که انسان پس از مردن در آنجا بسر میبرد، فاصلهایست بین عالم دنیا و قیامت، که آن را عالم برزخ گویند.
این كلمه و واژه در قرآن سه بار و در سه آیه ذكر شده است:
آیه اول: وَهُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا (3)؛ او خدائى است كه آب دو دریا را بهم آمیخت دو دریایى كه آب یكى از آن دو شیرین و گوارا است و آب دیگرى شور و تلخ و میان این دو آب فاصله و حائلى قرار داد تا همیشه از هم جدا باشند و به هم نیامیزند.
آیه دوم: «بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا یَبْغِیَانِ »(4) میان آن دو دریا فاصله اى است كه به حدود یكدیگر تجاوز نمى كنند و به هم نمى آمیزند.
آیه سوم: « لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ».(5)
شاید، کارهای شایسته ای را که ترک کرده بودم به جای آورم، هرگز، این سخنی است که او می گوید و پشت سرشان تا روز قیامت مانعی است که بازگشت نتوانند.
در احادیث در توضیح عالم برزخ چنین وارد شده است، امام صادق(علیه السلام) خطاب به شیعیان آن زمان مى فرماید:
والله إتخوف علیكم فى البرزخ. قلت ما البرزخ؟ فقال: القبر منذ حین موته الى یوم القیامه(6)
من بر شما(شیعیان) در عالم برزخ مى ترسم راوى مى گوید: من به امام صادق(علیه السلام) گفتم كه عالم برزخ كجا است؟ فرمود: قبر است. زندگى در آن از زمان مرگ تا روز رستاخیز ادامه دارد.
در مورد برزخ امام صادق(علیه السلام) می فرماید: الْبَرْزَخُ الْقَبْرُ وَ فِیهِ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ بَیْنَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة ؛ مراد از برزخ همان قبر مى باشد و در آن ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت است. (7)
امام صادق(علیه السلام) به جمعى از شیعیان خود فرمود: به خدا قسم كه تنها خطرى كه من بر شما احساس مى كنم برزخ است و چون قیامت شود و كار به دست ما برسد ما بر كار شما از خودمان اولویت داریم. (8)
همچنین در حدیثی از امام سجاد(علیه السلام) چنین آمده است: برزخ قبر است و براى آنان در آنجا زندگى سختى است و به خدا سوگند كه قبر، باغى از باغهاى بهشت و یا گودالى از گودالهاى آتش است(9)
پی نوشت:
(1) المفردات فی غریب القرآن چاپ بیروت ص48.
(2) کتاب معاد شناسی، سیّد محمد حسین حسینی طهرانی، ج2 ص160.
(3) فرقان/53.
(4) الرحمان/20.
(5) مومنون/100.
(6) الكافی ؛ ج3 ؛ ص242 ، نویسنده، كلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق ، محقق ، مصحح، غفارى على اكبر و آخوندى، محمد ، ناشر، دار الكتب الإسلامیة ، مكان چاپ، تهران ، سال چاپ، 1407 ق ، نوبت چاپ، چهارم.
(7) تفسیر القمی ؛ ج1 ؛ ص19، نویسنده، قمى، على بن ابراهیم ، محقق ، مصحح، موسوى جزائرى، طیّب ، ناشر: دار الكتاب ، مكان چاپ، قم ، سال چاپ، 1404 ق ، نوبت چاپ، سوم.
(8) همان ؛ ج2 ؛ ص94.
(9) الخصال ، ترجمه جعفرى ؛ ج1 ؛ ص185، نویسنده، ابن بابویه، محمد بن على ، مترجم، جعفرى، یعقوب ، ناشر، نسیم كوثر ، مكان چاپ، قم ، سال چاپ، 1382 ش ، نوبت چاپ، اول.
ویژگی های عالم برزخ
1ـ تکامل نفوس ناقصه در برزخ: در روایت است که چون رسول خدا (ص) به معراج رفتند به پیرمردی که در زیر درخت نشسته بود و در اطرافش کودکانی گرد آمده بودند برخورد کردند حضرت سوال کرد: ای جبرئیل این پیرمرد کیست؟ جبرئیل گفت این شیخ پدر تو ابراهیم است حضرت سوال کرد: این اطفال در اطراف او چه کسانی هستند؟ جبرئیل گفت: اینها اطفال مؤمنان هستند که حضرت ابراهیم به آنها غذا میدهد.(35)
و از حضرت صادق (ع) نقل شده که فرمود: اطفال شیعیان ما را از مؤمنین، حضرت فاطمه (ع) تربیت میکند.(36)
2ـ رشد و تکامل: هر چند پس از مرگ در عالم برزخ توانایی بر خطا و ثواب وجود ندارد و آنجا دیگر عالم تکلیف نیست ولی به موجب روایاتی که از اولیاء اسلام رسیده پس از مرگ نیز انسان میتواند بواسطه داشتن سرمایههایی از دنیا تغذیه کند و به تکامل و رشد برسد یکی از آنها سنّت حسنه و پیریزی سیره خوب در جامعه است چنانکه امام حسین (ع) از نبی اکرم (ص) روایت کرده که فرمود: هر کس سیره و روش خوبی را در جامعه بنیان نهد اجر آن سیره و اجر کسانی که تا قیامت به آن سیره عمل میکنند برای او خواهد بود بدون آنکه از اجر عاملین به آن چیزی کاسته شود.(37)
یکی دیگر از آن اسباب صدقات جاریه است پیامبر اکرم (ص) میفرماید: هفت عامل است که اگر شخص یکی از آنها را بجا آورده باشد پس از مرگ ثوابش در پرونده عمل او ثبت میگردد کسی که درخت میوه داری را بکارد یا چاهی حفر کند یا قناتی را جاری سازد یا مسجدی را بنیان نهد یا قرآنی بنویسد و یا علمی از خو بجای بگذارد یا فرزند صالحی تربیت کند که برای او استغفار نماید.(38)
در روایتی پیامبر (ص) فرموده: حضرت مسیح بر قبری گذر کرد که صاحب آن معذّب بود سال بعد از کنار همان قبر گذشت و صاحب قبر را معذّب نیافت از پیشگاه الهی درخواست نمود که او را از علت تغییر وضع آگاه سازد خداوند به حضرت مسیح وحی فرستاد که صاحب قبر فرزند صالحی از خود بجای گذارده بود او در این فاصله بالغ شد و به دو کار خیر دست زد یکی آنکه راهی را برای عبور مردم اصلاح نموده و دیگر اینکه یتیمی را مسکن داد و من گناه این پدر را به احترام عمل فرزند نیکوکارش بخشیدم.(39)
3ـ تنزل و تغییرات دیگر: همانطوری سنت حسنه اثرش باقی است تاسیس سیره سیئه نیز اثرش ممتد و دامنه دار است و طبق روایات کسی که سنت بدی را در جامعه بنیان نهد و دیگران از او پیروی کنند هر بار که آن سیره مورد عمل واقع شود گناه تازهای ثبت میشود امام باقر (ع) میفرماید: هر بندهای از بندگان خدا روش گمراه کنندهای را بین مردم ایجاد کند برای او گناهی همانند گناه کسانی است که مرتکب آن عمل شدهاند بدون آنکه از گناه عاملین آن کاسته شود.(40)
روایاتی وجود دارد که نارضایتی پدر و مادر و تأثیر آن را در سرنوشت فرزند بیان میکند اگر پدر و مادری فرزندشان را عاق کرده باشند پس از مرگ در صورتی که از اعمال خیر فرزندشان که در دنیاست برخوردار شوند ممکن است از او راضی گردند بنابراین یکی از تفاوتهای برزخ و آخرت در این است که پرونده انسان مرده در برزخ تغییر میکند ولی در آخرت چنین نیست؟
4ـ آگاهی و درک انسان در برزخ: از منابع موجود استفاده میشود که با فرا رسیدن مرگ نه تنها شعاع دید و درک انسان کمتر نمیشود بلکه بیشتر نیز میشود، پیامبر (ص) میفرماید: مردم خوابند همین که میمیرند بیدار میشوند.(41)
این جمله را به دو گونه میتوان معنی کرد ـ 1ـ منظور این است که در دنیا چیزهایی وجود دارد که انسان از آنها غافل است ولی پس از مرگ متوجه آنها میشود و کنایه از هوشیاری بعد از غفلت است. 2ـ معنای دیگر که استاد شهید مطهری بیشتر بر آن تکیه دارد این است که درجه حیات بعد از مردن از پیش از مردن کاملتر و بالاتر است همان طور که انسان در حال خواب از درجه درک و احساس ضعیفی برخوردار است حالتی نیمه زنده و نیمه مرده دارد و هنگام بیداری آن حیات کاملتر میشود همچنین حالت حیات انسان در دنیا نسبت به حیات برزخی درجهای ضعیفتر است و با انتقال انسان به عالم برزخ کاملتر میشود.(42)
5ـ ارتباط ارواح با اهل دنیا در برزخ:
امام صادق (ع) میفرماید: هیچ مومن و کافری نیست مگر آن که در حین زوال شمس به دیدار اهل خود میرود و اگر دید که اهلش به اعمال نیکو اشتغال دارند سپاس و حمد خدا بجا میآورد و چون کافر ببیند که اهل او بر اعمال نیک مشغولاند برای او موجب حسرت و ندامت خواهد بود.(43)
اسحاق بن عمار میگوید از امام کاظم (ع) در مورد ارواح در گذشتگان سووال کردم که آیا آنها اهل خود را ملاقات و دیدار میکنند؟ حضرت فرمود: بلی گفتم در چه مقدار از زمان دیدار میکنند؟ حضرت فرمود: در هر جمعه و در هر ماه و در هر سال یک بار بر حسب منزلت و مکانت مومن گفتم در چه صورتی آنها برای دیدار اهل خود میروند؟ حضرت فرمود: در صورت پرنده لطیفی که خود را به دیوارها میزند و بر آنها اشراف مینماید. پس اگر آنها را در خیر و خوبی مشاهده کند خوشحال میشود و اگر آنها را در بدی و اندوه بنگرد غمناک میگردد. (44) البته این تمثیل است یعنی همان طور که مرغها بر روی دیوارهای شما خود را میاندازند و به آسانی رفت و آمد میکنند روح مومن هم از اهل خود و احوالات آنها اطلاع پیدا میکند.
مضمون و معنایی را که در روایات فوق وجود دارد ممکن است بتوان به نحوی از این سخن خدا فهمید که ارتباط شهدا و بازماندگان آنها را بیان میکند و میفرماید: یُسًتَبًشِرْونُ بِنِعًمُهٍ مِنُ اللهِ وُ فَضْلٍ وُ اللهُ لا یْضِیعْ اَجًرُ الْمْؤمِنِینُ (45) کشته شدگان در راه خدا از این که افراد خانوادهشان را بر نعمت و فضل میبینند خوشحال و شادان میگردند.
6ـ همدم انسان در عالم برزخ:
قیس بن عاصم میگوید: من و جمعی از بنی تمیم از راه دور به مدینه آمدیم و خدمت رسول اکرم (ص) رسیدیم من عرض کردم یا رسول الله ما را موعظهای بفرمایید که همواره از آن استفاده کنیم چرا که ما بادیه نشین هستیم و کمتر به شهر دسترسی داریم حضرت فرمود: ای قیس با عزت ذلت و با حیات مرگ است و با دنیا آخرت... ای قیس ناگزیر برای تو همنشین و مصاحبی خواهد بود که با تو به خاک سپرده میشود موقع دفن تو او زنده است و تو مرده اگر همنشین تو بزرگوار و کریم باشد تو را اکرام میکند و اگر پست و فرومایه باشد آزارت میدهد.(46)
علی (ع) میفرماید: شخص مسلمان دارای سه دوست است یکی از دوستانش به وی میگوید من در زندگی و مرگ با تو هستم و هرگز ترکت نمیکنم و آن عمل اوست دوست دیگر میگوید من فقط تا موقع مرگ با تو هستم آنگاه جدا میشوم و آن اموال او است آدمی به محض آن که میمیرد اموالش به وراث انتقال مییابد دوست دیگر به او میگوید من تا قبر با تو هستم و تو را ترک میگویم و آن فرزند اوست.(47)
7ـ ملاقات ارواح با یکدیگر در عالم برزخ: امام صادق (ع) میفرماید: ارواح در برزخ با یکدیگر ملاقات میکنند سووال کردند آیا واقعاً همدیگر را میبینند؟ فرمود بله میبینند و از همدیگر خبر میپرسند و سووال میکنند و همدیگر را آشنایی میدهند آن چنان آشنا میشوند که در آنجا میگویند این شخص فلانی است.(48)
امام صادق (ع) میفرماید: ارواح در برزخ به شکل جسدهایی که دارند و با همان قیافه در درختهای بهشت میروند و یکدیگر را خوب میشناسند و از یکدیگر سووال میکنند و هنگامی که روح جدیدی بر آنان وارد میشود دیگران گویند رهایش کنید تا قدری استراحت کند چرا که او از یک مرحله سختی عبور کرده است بعد از آن که استراحت کرد از او میپرسند فلان کس چه شد؟ اگر این روح جواب داد که هنوز زنده است و در دنیا میباشد اینها منتظر و امیدوار میمانند که شاید نزد آنها بیاید و اگر گفت که مرده است میفهمند که وضعش بد است چون اگر آدم خوبی بود پس از مرگ نزد آنها میآمد پس میگویند از بین رفت حیف که اینطور شد.(49)
8ـ پرسش و سووال در عالم برزخ: مطابق روایات و اخبار در عالم برزخ فقط مسایلی که انسان باید به آنها اعتقاد و ایمان داشته باشد مورد پرسش و رسیدگی واقع میشود و رسیدگی به سایر مسایل موکل به قیامت است.
امام صادق (ع) فرموده است: آن که پرستش قبر را انکار کند شیعه ما نیست(50) امام صادق (ع) میفرماید: وقتی مومن از دنیا رود هفتاد هزار فرشته او را تا قبرش تشییع میکنند وقتی وارد قبر شد منکر و نکیر به سراغ او میآیند و به او میگویند پروردگار تو کیست؟ دین تو چیست؟ پیغمبر تو کیست؟ پس میگوید خداوند پروردگار من است و محمد پیغمبر من و اسلام دین من است پس قبرش تا چشم کار میکند وسیع میشود و برای او طعام میآورند و روح و ریحان بر او وارد میشود.(51) و در روایتی امام صادق (ع) میفرماید: میت در قبر از پنج چیز سووال میشود: از نماز و زکات و حج و روزه و ولایت.(52)
از بعض روایات استفاده میشود که سووال در قبر اختصاص به کسانی دارد که ایمان خود را خالص نموده و از مومنین خالص یا از کفار خالص باشند و افراد دیگر از مواخذه و سووال آنان صرف نظر میشود. امام صادق (ع) میفرماید: در قبر از کسی سووال نمیشود مگر آن کسی که ایمان خود را کاملاً خالص نموده باشد و یا آن کسی که کفر خود را خالص نموده باشد و اما بقیه افراد از سووال قبر آنها صرف نظر میشود.(53)
ممکن است تو هم شود با آن که خدا میداند چه کسی مومن و چه کسی کافر است پس چرا سووال میکنند؟ بعضی از بزرگان چنین فرمودهاند که سووال و جواب در قبر مقدمهای بر پاداش یا مجازات شخص سووال شده است مثل معلمی که محصلین خود را میشناسد که کدامیک از آنها زرنگ و کدامیک تنبلاند ولی با این حال از آنها امتحان میگیرد و آن کسی که نمرهاش خوب است قبول میشود و دلیل دیگر این که خود سووال و جواب برای مومن لذت دارد. همان طوری که برای کافر ابتدای بدبختی و عذاب و شکنجه است.
دلیل سوم این که سووال و پرسش مقدمه نوید و بهشت و درآمدی بر عذاب است تا مومنان لذت ببرند و کافران گرفتار حسرت و ندامت و بدانند عذاب صبح و شام آنها به علت تمحیض آنها در کفر و نفاق است تا اعتراضی نداشته باشند.
9ـ کوتاهی عمر عالم برزخ در مقایسه با عمر قیامت:
قرآن در چند مورد به کوتاهی عمر عالم برزخ اشاره کرده است و از زبان مجرمین که در مورد مقدار توقفشان در عالم برزخ یا دنیا به گفتگو میپردازند میفرماید:
یُتَخافَتُونُ بُیًنَهْمً اِنً لَبِسًتُمً اِلاّ عُشْراً بعضی به بعضی دیگر میگویند شما تنها ده شبانه روز در جهان برزخ توقف کردهاید(54) ولی آنها که بهتر فکر میکنند میگویند شما به اندازه یک روز در برزخ درنگ کردید.(55)
بدون شک مدت توقف آنها در عالم برزخ طولانی بوده است ولی در برابر عمر قیامت مدتی بسیار کوتاه به نظر میرسد و از آنجا که کوتاهی عمر دنیا یا برزخ در برابر عمر آخرت و همچنین ناچیز بودن کیفیت اینها در برابر کیفیت قیامت با کمترین عدد سازگارتر میباشد قرآن در مورد گویندة این سخن که مدت یک روز را مدت درنگ و توقف خود ذکر کردهاند تعبیر به امثلهم طریقه کرده است یعنی کسی که روش و فکر او بهتر است.
و این کوتاهی دوران برزخ را آنچنان درست و واقعی میپندارند که سوگند به خلاف میخورند و قرآن در این زمینه میفرماید: وُ یُوًمُ تَقُومْ الساعُهْ یْقْسِمْ الْمْجًرِمْونُ ما لَبِثُوا غَیًرُ ساعُهٍ.
روزی که قیامت بر پا شود مجرمان سوگند یاد میکنند که فقط ساعتی در عالم برزخ توقف داشتند.(56) همان طور که اصحاب کهف که افرادی مومن و صالح بودند بعد از بیداری از خواب بسیار طولانی خود تصور کردند که یک روز یا بخشی از یک روز در خواب بودهاند و یا یکی از پیامبران الهی که داستانش در سوره بقره آیه 259 آمده است بعد از آن که از دنیا رفت و پس از یکصد سال مجدداً به حیات بازگشت اظهار داشت که فاصله میان دو زندگی به یک روز یا بخشی از یک روز بوده است و مجرمان با توجه به حالت خاص برزخشیان چنین تصوری از روی عدم آگاهی پیدا میکنند.
10ـ مردود بودن شفاعت در برزخ:
امام صادق (ع) میفرماید: وُاللهِ ما أَخافْ عُلَیًکُمً اِلاّ الْبُرًزَخ فَأما اِذا صارُ الاَمًرْ اِلَیًنا فَنَحًنْ اَوًلَی مِنْکُمً بخدا قسم نمیترسم بر شما مگر از برزخ و چون کار به ما رسد ما اولی و سزاوارتر از شما میباشیم.(57)
در روایت دیگری عمرو بن یزید میگوید به امام صادق (ع) گفتم از شما شنیدهام که میفرمودید همه شیعیان ما با همه گناهانی که دارند بهشتی هستند فرمود: گفته تو را تصدیق میکنم بخدا قسم همه آنان در بهشت خواهند بود من گفتم فدایت گردم بسیاری از گناهان کبیرهاند فرمود: به شفاعت پیامبر و وصی او در قیامت همه به بهشت میروند ولکن به خداوند سوگند از برزخ برای شما خوفناکم و میترسم پرسیدم: برزخ چیست فرمود: قبر، از لحظهای که میمیرد تا روز قیامت(58).
بنابراین میتوان چنین استنباط کرد که موضوع شفاعت در عالم برزخ منتفی است و انسان با عمل خود دست به گریبان است و نتیجه عمل خوب یا بد خود را میبیند.
11ـ تجسم عمل در برزخ: به موجب بعضی از روایات اعمال هر انسان از لحظات بعد از مرگ یعنی در مراحل ابتدائی عالم برزخ تمثیل و تجسم مییابد و صاحب قبر در ملکوت قبر با چشم برزخی آن را میبیند و تا قیام قیامت با او خواهد بود. امام صادق (ع) میفرماید: وقتی شخص با ایمان را در قبرش میگذارند دری به رویش گشوده میشود و جایگاه خود را در بهشت میبیند از آن دری که به عالم غیب گشوده شده مردی با چهره زیبا خارج میشود شخص با ایمان به او میگوید تو کیستی که من از تو زیباتر ندیدهام پاسخ میدهد من نیت خوب تو هستم که در دنیا بر آن بودی و عمل خوب تو هستم که در دنیا انجام دادی وقتی شخص کافر را در قبرش میگذارند دری به رویش گشوده میشود و جایگاه خود را در آتش میبیند سپس از آن در مردی زشت رو خارج میشود امام فرمود: شخص کافر به او میگوید تو کیستی که من صورتی از تو قبیحتر ندیدهام؟ پاسخ میدهد من عمل بد تو هستم که در دنیا انجام میدادی و نیت ناپاک تو هستم که در دل داشتی.(59)
12ـ عذاب برزخی: روایاتی که در باره عذاب قبر و ثواب قبر وارد شده است راجع به همان بدن برزخی است که به مناسبت ارتباط عالم برزخ هر کس به قبر آن کس از آن تعبیر به عذاب قبر شده است.
علی (ع) میفرماید: از بندگان خدا بعد از مرگ برای کسانی که آمرزیده نشدهاند عذاب و درد قبر شدیدتر از مرگ است پس از تنگی و تاریکی و وحشت و غربت آن بهراسید همانا قبر هر روز ندا میکند منم خانه غربت منم خانه وحشت و منم خانه کرم, قبر برای مؤمنین همانند باغی است از باغهای بهشت و یا گودالی از گودالهای جهنم.(60)
عذاب در قبر چنان وحشتناک است که در مقابل عذابهای آن مجرمین از وحشتهای دنیوی نمیترسند چون در مقابله با آن وحشتها ناچیز است، علی (ع) میفرماید:
عذاب در قبر برای آنها به قدری شدید است که وقوع حوادث هراس انگیز و زلزله و اضطراب و وحشتهای دنیا آنها را به وحشت نمیاندازد.(61)
از این جهت ائمه معصومین برای مردم از شدت برزخ احساس خطر کردهاند شخصی میگوید به امام صادق (ع) گفتم شنیدهام که گفتهای همه شیعیان ما در بهشت جای میگیرند حضرت فرمود: در قیامت همه شما بواسط شفاعت پیغمبر یا وصی پیغمبر به بهشت میروید اما بخدا قسم در مورد برزخ بر شما میترسم.(62)
رسول خدا (ص) فرمودهاند که در زمان قبل از نبوت که به شتران و گوسفندان نظارت مینمودم و آنها در جایگاه خود مستقر و متمکن بودند و هیچ چیز در اطراف آنها نبود که آنها را تهییج کند و آنها را بترساند ناگهان میدیدم که آنها از جای خود حرکت کرده و به هوا میپرند با خود میگفتم این چه داستانی است و بسیار در شگفت میماندم تا آنکه جبرئیل (ع) برای من چنین گفت: چون کافر بمیرد چنان ضربهای بر او زنند که تمام مخلوقات که خدا آفریده است از آن ضربه به وحشت و هراس شتران و گوسفندان در اثر همان ضربهای است که به کافر خورده است پس پناه میبرم به خداوند از عذاب قبر.(63)
علی (ع) میفرماید: زندگی تاریکی که خداوند دشمن خود را از آن برحذر داشته است عذاب قبر است.(64)
13ـ فشار قبر
موضوع دیگر فشار قبر است که فراگیرتر از عذاب قبر است و کم اتفاق میافتد که کسی فشار قبر نداشته باشد چون فشار قبر در اثر گناهان است شخصی میگوید به امام صادق (ع) عرض کردم آیا کسی از فشار قبر رهایی مییابد؟ حضرت فرمود: پناه به خدا از فشار قبر چقدر افرادی که از فشار قبر رهایی پیدا کنند کم هستند سپس فرمودند چون عثمان رقیه دختر رسول را کشت رسول خدا (ص) بر کنار قبر او ایستادند و در حالی که سر خود را به آسمان بلند نموده و اشک از چشمانشان جاری بود، به مردم فرمود: من رقیه دخترم را به یادآوردم آنچه را که به او رسیده است پس دلم شکست و خواستم که خدا او را از فشار قبر برهاند.
حضرت صادق (ع) به دنبال این قضیه فرمودند: رسول خدا (ص) برای تشییع جنازه سعدبن معاذ از منزل خارج شدند در حالی که هفتاد هزار فرشته جنازه وی را تشییع مینمودند و پس از دفن، حضرت رسول الله (ص) سر خود را به طرف آسمان بلند نموده و فرمودند آیا فشار قبر شخصی مانند سعد را با این سابقه درخشانش در اسلام میگیرد؟
ابو بصیر میگوید: عرض کردم فدایت شوم ما چنین میپنداشتم که سعد از بول اجتناب کامل نمیکرد! حضرت فرمود: مُعاذَ الله اِنّما کانُ مِنً زَعارُهٍ فِی خُلْقِهِ عُلَی اَهًلِهِ پناه به خدا چنین نیست بلکه فشار قبر سعد به علت سوء خلقی بو که با اهل خانه خود داشت. امام صادق (ع) فرمودند: مادر سعد گفت: گوارا باد ای سعد بر تو در این بهشتی که وارد شدی رسول خدا فرمود: ای مادر سعد بر خدا حکم جز میمنما،(65) فشار قبر تنها در زمین نیست بلکه مرده هر کجا که باشد ولو اینکه بالای دار باشد فشار قبر میبیند و خدا امر میکند که هوا او را فشار دهد از حضرت صادق (ع) سوال شد در مورد کسی که او را به دار آویختهاند حضرت فرمود: برای خداوند زمین و هوا یکی است خداوند به سوی هوا وحی میکند که او را در فشار بگیرد و هوا چنان او را در فشار قرار میدهد که از فشار قبر سختتر باشد(66).
عالم برزخ حد فاصل بین دنیا و قیامت است که احکام و نظام مخصوص به خود را دارد. انسان تا زمانی که در دنیا مادی است با ابزار مادی، توانایی برقراری ارتباط با اهالی برزخ را ندارد و تنها از طریق معصومین (انبیا و امامان) با مراجعه به کلمات آنان است که می تواند به اطلاعات جامع و مطمئنی از آنچه در آنجا می گذرد، دست یابد.
البته می توان از طریق راه های که در ذیل می آید با برزخیان ارتباط برقرار کرد:
1- تهذیب نفس و سیر و سلوک شرعی به حدی که باعث رهایی جان از تعلقات مادی گردد، در این راه شخص سالک به اندازه و ظرفیت وجودی خود می تواند از احوال مردگان باخبر گردد و از اطلاعات محدودی آگاهی یابد.
2- احضار ارواح، این راه علاوه بر مشکلاتی که دارد طبق نظر برخی از فقها، از نظر شرعی حرام است.
"برزخ" حد فاصل و حایل و واسطه میان دو چیز (ماده و روح،...) است و "عالم مثال" را از آن جهت عالم برزخ میگویند که حد فاصل میان اجسام کثیفه(مادی) و عالم ارواح مجردّه و حد فاصل میان دنیا و آخرت میباشد . [1]
در نظام هستى عوالم گوناگونى هست که هر کدام داراى احکامى میباشند. این احکام به لحاظ تفاوت عوالم، با یکدیگر فرق دارند، مثلاً عالم ناسوت یا طبیعت، احکام مخصوص به خود دارد و عالم برزخ احکام مختص به خود. آدمى براى ورود و درک شهودى آن عوالم، باید به صورتى تبدل یابد که بتواند چنین ظرفیتى را پیدا کند. به همین جهت است که انسان با مرگ به تحولى دست مییابد تا بتواند به عالم برزخ وارد گردد؛ و تا چنین تحولی در او ایجاد نشود نمی تواند به طور کامل با برزخ و اهالی آن ارتباط برقرار کرده و از احوال آنها آگاه شود و بر مبنای همین تفاوت درجه عوالم است که برخى از انسان ها بر اثر انجام یک سلسله اعمال و آداب و قدم گذاشتن در وادى سیر و سلوک، ظرفیت فهم و ادراک عوالم بالاتر را در همین دنیا و قبل از مرگ و قیام قیامت احراز کرده، بسیارى از حقایق بر آنها منکشف میگردد. البته علم به کنه و ماهیت آن حقایق بسیار محدود است؛ مگر براى عده کمى که با سلوک عملى در همین دنیا به آن عالم راه یافته باشند و علم اجمالى آنها به علم تفصیلى تبدیل شده باشد و از این رو، سنخیّت و چگونگى بدن هاى برزخى و... و نعمت و عذاب هاى آن براى ما به صورت کامل و دقیق روشن نیست؛ در عین حال از مجموعهى آیات و روایات و تحلیل هاى عقلى میتوان دورنما و کلیاتی از نعمت ها و عذاب هاى برزخى و قیامت ارایه نمود. [2]
بنا بر آنچه بیان شد یک راه آگاه شدن از احوال برزخیان تهذیب نفس و بریدن از دنیای فانی است.
راه دیگری که ارتباط با اموات را در عالم برزخ را ممکن می کند احضار ارواح است. احضار روح و ارتباط با ارواح امری ممکن است، یعنی از نظر عقل محال نیست و میشود کسانی پیدا شوند که بتوانند با روح فردی ارتباط برقرار کنند.
برای وضوح بیشتر سخن به چند مسئله اشاره میکنیم:
1 - انسان از دو بُعد جسم و روح تشکیل شده است، جسم بعد از مرگ، جزئی از خاک شده اما روح سر از افلاک درمیآورد و برای همیشه باقی میماند و تا قیامت در عالم برزح به سر میبرد. و از آنجا که روح، یک امر مادّی نیست؛ محدودیت ماده را ندارد و به سان اشعه خورشید که از ورای شیشه و ابر به داخل اتاق و منزل میتابد و هیچ کدام از آنها نمیتواند مانع از حضور و حرکت حیات آفرین ذرّات آن شود، می تواند در همه جا حاضر شود. [3]
2 - طبق آیات و احادیث [4] فراوان این حقیقت به اثبات رسیده است که میتوان با ارواح ارتباط برقرار نمود و ارواح نیز میتوانند با افراد صحبت کنند، همان طور که رسول خدا(ص) با کشته شدگان قریش (که آنها را در چاه بدر انداختند) صحبت کرد و به آنها فرمود: "شما چه بد همسایگانی برای رسول خدا بودید...". و در پاسخ به اعتراض عمر که این کار را بی فایده انگاشت فرمود: "ساکت شو ای پسر خطاب، سوگند به خدا که تو از آنها شنواتر نیستی!". [5]
امیرالمؤمنین علی(ع) نیز بعد از جنگ جمل با کشته شدگان، صحبت نمود. [6]
پس اصل امکان ارتباط با ارواح غیر قابل انکار است. بالاتر این که هر یک از ما در عالم خواب بارها با ارواحی که میشناخته ایم (مثل اقوام فوت شده) ارتباط برقرار نموده و صحبت کردهایم، و شاید از حوادث آینده خبر دادهاند. اینها همه شواهدی بر امکان ارتباط با ارواح و احضار آن ها است.
در این باره، تجربه بزرگ مفسّر و قرآن شناس قرن، حضرت علامه طباطبایی «قدس» و نیز برادرش علامه سید محمد حسن الهی طباطبایی بهترین مؤید است. ایشان روح پدر و مادر خود را احضار کرده و گزارشهای نهانی از این جهان را گرفته بودند که این قضیه را میتوانید در کتاب مهر تابان مطالعه کنید. [7]
3 – این نکته قابل انکار نیست که در برخی مواقع اجنه یا شیاطین خود را، به جای روح شخص معینی جا زده، و ما را فریب دهند (همان طور که از برخی جلسات ارتباط با ارواح نقل شده است) پس همیشه ارتباط با ارواح درست نبوده و برخی مواقع دروغ میباشد، علاوه این احتمال وجود دارد که برخی از افراد شیاد نیز از طریق ارتباط با جن و تسخیر جن، و حتی با استفاده از قوه تخیل و تردستی بعضی کارها را انجام دهند و چنین وانمود کنند که روح را احضار نمودهاند که انسان هوشیار و آگاه، باید توجه داشته باشد و فریب آنان را نخورد.
4- هرچند احضار روح، حقیقت دارد، اما در صورتی می توان به یافته ها و آگاهی ها و... اطمینان داشت که این احضار توسط انسان هایی انجام پذیرد که در این راه با مبارزه ی نفس و تهذیب آن، به این مقام نائل گشته اند نه این که با تحمل ریاضت های بسیار مشکل غیر شرعی به چنین قدرتی دست یافته باشند که در این صورت این راه ها از اعتبار برخوردار نیستند و اعتمادی هم به آن ها نیست. [8]
البته باید متذکر گردیم که برخی از فقها احضار ارواح را حرام شمرده شده اند [9] .
در مجموع آنچه بیان شد و با توجه به اینکه نظام عادی خلقت بر این مبنا است که زنده ها تنها از طریق وحی می توانند به اطلاعات جامع و مطمئنی از احوال برزخ و قیامت دسترسی پیدا کنند و راهی مستقیم برای آگاهی از احوال اموات ندارند پس راههایی که اشاره کردیم، قابل تمسک و استفاده طبیعی نمی باشند و به طور دقیق و تفصیلی نمی توانند ما را به وضعیت همه اموات رهنمون باشند و تمام جزئیات نعمتهای آنها و عذاب هاى آنها را تبیین نمایند؛ و این به دلیل همان تفاوت ذاتی دو عالم است. در عین حال از مجموعهى آیات و روایات مىتوان دورنما و اطلاعات مح دودی از حال و هوای مردگان را با توجه به اعمال و کردارشان در این دنیا بدست آورد و یا در برخی موارد خاص از راه ارتباط با ارواح توسط افراد خاص مطمئن و درستکار می توان به آگاهی هایی دست یافت.
حوزه علمیه محمودیه شیراز...
برچسب : نویسنده : حسین فیروزاردکانی معاون آموزش hozehmahmoudieh بازدید : 598
آیا تاکنون به این فکر کرده اید کسی شواهدی برای اثبات وجود خداوند به شما نشان دهد؟ بدون هیچ حکم و اجباری مبنی بر اینکه، "شما باید ایمان داشته باشید،" در این مقاله سعی نموده ایم با ارائه چند دلیل وجود خدا را اثبات کنیم.
اما قبل از شروع به این نکته توجه کنید. وقتی در مورد امکان وجود خدا صحبت می کنیم، کتب آسمانی می گویند افرادی وجود دارند که شواهد محکمی برای اثبات وجود خدا دیده اند اما حقیقت خدا را انکار کرده اند. از سوی دیگر او به کسانی که می خواهند بدانند آیا خدایی وجود دارد، می گوید "اگر مرا جستجو کنید خواهید یافت؛ وقتی که مرا با تمام قلبتان جستجو کنید مرا پیدا می کنید." قبل از پرداختن به حقایقی در مورد وجود خدا از خودتان بپرسید، اگر خدا وجود داشته باشد، آیا می خواهم او را بشناسم؟ در اینجا چند دلیل برای اثبات وجود خداوند ارائه شده است...
1. آیا خدا وجود دارد؟ پیچیدگی سیاره ما وجود یک خالق توانا را نشان می دهد که نه تنها جهان ما را خلق کرده بلکه آن را تا به امروز پا برجا نگه داشته است.
نمونه های بسیاری از مخلوقات خدا می توان ذکر کرد. اما ما به چند نمونه اکتفا می کنیم:
زمین... اندازه آن دقیق است. اندازه زمین و جاذبه آن باعث ایجاد لایه نازکی اطراف آن می شود که بیشتر آن نیتروژن و اکسیژن است و فقط تا 50 مایل بالاتر از سطح زمین را تحت پوشش قرار می دهد. اگر زمین کوچکتر بود امکان وجود اتمسفر غیرممکن بود مانند سیاره تیر. اگر زمین بزرگتر بود، اتمسفر فاقد هیدروژن می شد مانند سیاره مشتری. زمین تنها سیاره ای است که اتمسفری با ترکیب درست گازها دارد که حیات را برای انسان ها، حیوانات و گیاهان ممکن می سازد.
زمین در فاصله مناسبی از خورشید قرار گرفته است. به نوسانات دمایی که بدن ما به سختی می تواند تحمل کند توجه کنید منفی 30 درجه تا مثبت 120 درجه. اگر زمین کمی دورتر از خورشید بود همه ما یخ می زدیم. اگر کمی جلوتر بود می سوختیم. حتی انحراف کوچکی در موقعیت زمین نسبت به خورشید زندگی روی زمین را غیرممکن می سازد. زمین این فاصله با خورشید را زمانی که با سرعت 67000 مایل در ساعت دور آن می چرخد حفظ می کند. همچنین همزمان دور محور خود نیز می گردد و باعث می شود سطح زمین هر روز به درستی گرم و سرد شود.
ماه به دلیل کشش گرانشی آن اندازه و فاصله مناسبی از زمین دارد. ماه باعث جزر ومد و حرکت اقیانوس ها می شود بنابراین آب اقیانوس ها راکد نمی ماند، اما در عین حال آب اقیانوس های بزرگ بر روی قاره ها سرازیر نمی شود.
آب... بی رنگ، بی بو و بدون طعم و مزه است، و هیچ موجود زنده ای نمی تواند بدون آن زندگی کند. بیشتر بدن انسان ها، گیاهان و حیوانات از آب تشکیل شده است (تقریبا دو سوم بدن انسان آب است). در ادامه به این موضوع می پردازیم که چرا ویژگی های آب آن را برای حیات ما مناسب کرده است:
آب نقطه جوش و انجماد بالایی دارد. آب به ما اجازه می دهد که در محیطی که نوسان درجه حرارت وجود دارد زندگی کنیم، و دمای بدن ما روی 98.6 درجه ثابت نگه می دارد.
آب یک حلال عمومی است. خاصیت آب این است که می تواند صدها ماده شیمیایی، معدنی و مغذی را در سراسر بدن و در کوچکترین رگ های خونی به جریان بیندازد.
آب از نظر شیمیایی خنثی است. آب تاثیری بر ساختار موادی که منتقل می کند ندارد، و این امکان را برای بدن فراهم می کند که مواد غذایی، دارویی و معدنی را جذب و استفاده کند.
آب کشش سطحی بی نظیری دارد. بنابراین می تواند در گیاهان بر خلاف جاذبه بالا برود و این ماده حیات بخش و همچنین مواد مغذی به نوک بلندترین درختان برسند.
آب از بالا به پایین یخ می زند و یخ روی آب شناور می ماند، بنابراین ماهی ها می توانند در زمستان زنده بمانند.
نود و هفت درصد آب جهان در اقیانوس ها قرار دارد. اما در کره زمین، سیستمی طراحی شده که نمک را از آب جدا می کند و سپس آن آب را در سراسر سیاره زمین پراکنده می سازد.
فرآیند تبخیر آب اقیانوس ها را می گیرد و نمک را بر جای می گذارد، ابرهایی را ایجاد می کند که به آسانی بوسیله باد جابه جا می شوند و آب را برای انسان ها، گیاهان و جانوران در سراسر سیاره به ارمغان می آورند. این سیستم پالایش است که امکان زندگی روی زمین را فراهم می کند، سیستمی که آب را احیا و قابل استفاده مجدد می کند.
مغز انسان... همزمان اطلاعات بسیار زیادی را پردازش می کند. مغز شما تمام رنگ ها و چیزهایی که می بینید را درک می کند، دمای اطراف شما، فشار گام های شما بر زمین، صداهای اطراف، خشکی دهانتان، حتی بافت و جنس کیبوردتان. مغز احساسات شما، افکار و خاطرات شما را نگهداری و پردازش می کند. همزمان مغز فعالیت های مداوم بدن شما مانند الگوی تنفس، حرکت پلک، گرسنگی و حرکات ماهیچه ها را کنترل می کند.
مغز انسان بیش از یک میلیون پیام را در ثانیه منتقل می کند. مغز اهمیت این اطلاعات را می سنجد و اطلاعات غیرضروری را جدا می کند. عملکرد مغز متفاوت از سایر اندام ها است. هوش شما، توانایی در استدلال، احساسات، رویا پرازی و تدبیر، عمل کردن، و ارتباط با دیگران توسط مغزتان انجام می شود.
چشم ها... هفت میلیون رنگ را تشخیص می دهند. به صورت خودکار متمرکز می شوند و همزمان 1.5 میلیون پیام را ارسال می کنند. فرضیه تکامل روی تغییر و تحولات در موجودات زنده موجود تمرکز می کند. هنوز فرضیه تکامل به تنهایی نمی تواند مبدا اولیه مغز یا چشم و یا بوجود آمدن موجودات زنده از ماده بی جان را به صورت کامل توضیح دهد.
2. آیا خدا وجود دارد؟ جهان مبدأی دارد- علت آن چیست؟
دانشمندان معتقدند که جهان در نتیجه یک انفجار عظیم نور و انرژی بوجود آمده است، که آن را بیگ بنگ می نامند. این انفجار مبدا هر چیزی است که اکنون وجود دارد: آغاز جهان، مبدا فضا، و حتی مبدا اولیه خود زمان.
رابرت جاسترو متخصص فیزیک نجومی، که خود را منکر وجود خدا معرفی می کند، می گوید، "اساس هر چیزی که در جهان اتفاق می افتد در آن لحظه نخستین بنیان نهاده شده است؛ هر ستاره، هر گیاه و هر مخلوق زنده ای در جهان در نتیجه وقایعی که در لحظه انفجار کیهانی اتفاق افتاده بوجود آمده است... جهان ناگهان بوجود آمد و ما نمی توانیم بفهمیم علت آن چیست."
استیون وینبرگ، برنده جایزه نوبل فیزیک، می گوید در زمان این انفجار، "جهان صدها هزار درجه سانتی گراد حرارت داشت... و جهان با نور و روشنایی پر شده بود."
جهان همیشه وجود نداشته است. جهان آغازی دارد... چه چیز باعث آن شد؟ دانشمندان هیچ توضیحی برای انفجار ناگهانی نور و ماده ندارند.
3. آیا خدا وجود دارد؟ جهان با قانون های طبیعی یکسانی در جریان است. چرا؟
ممکن است بیشتر چیزهای زندگی در تغییر باشد، اما به چیزهایی توجه کنید که هیچگاه تغییر نمی کنند:
جاذبه زمین همیشه وجود دارد، فنجان داغ چای روی میز سرد می شود، زمین طی 24 ساعت دور خود می گردد، و سرعت نور تغییری نمی کند چه روی زمین و چه در کهکشان های دور.
چه چیز باعث می شود قوانین طبیعت هیچگاه تغییر نکنند؟ چرا جهان این چنین منظم و پایا است؟
"بزرگترین دانشمندان تحت تاثیر اعجاب آن قرار گرفته اند. هیچ ضرورت منطقی برای جهان وجود ندارد که از قوانین پیروی کند، چه رسد به پیروی از قوانین ریاضیات. این شگفتی نشات گرفته از این حقیقت است که جهان مجبور به حرکت در این مسیر نیست. آسان است جهانی را تصور کنیم که در آن شرایط به صورت غیرقابل پیش بینی لحظه به لحظه تغییر می کنند یا حتی جهانی که چیزها ناگهان به وجود می آیند و ناگهان از بین می روند."
ریچارد فینمن، برنامه جایزه نوبل الکتروداینامیک کوانتوم، می گوید، " اینکه چرا طبیعت بر پایه ریاضیات است یک معما است... این حقیقت که قوانینی وجود دارند نوعی معجزه است."
4. آیا خدا وجود دارد؟ کد DNA عملکرد سلول ها را برنامه ریزی می کند.
تمام دستورالعمل ها، آموزش ها، تعلیمات از روی قصد و نیت هستند. کسی که دستورالعملی می نویسد هدفی دارد. آیا می دانستید که در هر سلول بدن ما یک کد دستورالعمل با جزئیات کامل وجود دارد، مانند یک برنامه کامپیوتری کوچک؟ احتمالا می دانید یک برنامه کامپیوتری از صفر و یک ایجاد شده است مانند این 110010101011000. روشی که آنها کنار هم گذاشته می شوند به کامپیوتر می گوید چه کند. کد DNA در هر یک از سلول های ما خیلی شبیه به هم هستند. این کد از چهار ماده شیمیایی ساخته شده است که دانشمندان به صورت مختصر A، T ،G ،C می نامند. آنها به این صورت در سلول ها کنار هم چیده شده اندCGTGATCGCATGC . سه میلیارد از این حروف در هر سلول انسان وجود دارد!
درست مانند وقتی که شما تلفن خود را برنامه ریزی می کنید، DNA نیز سلول را راهنمایی می کند. DNA یک برنامه سه میلیارد کلمه ای است که به سلول می گوید چگونه عمل کند. DNA یک دفترچه راهنمای کامل است.
چرا این موضوع اینقدر شگفت انگیز است؟ شاید یک نفر بپرسد...چگونه این برنامه اطلاعاتی در هر سلول انسان وجود دارد؟ باید گفت که اینها صرفاً مواد شیمیایی نیستند. این ها موادی هستند که عملکرد سلول را هدایت می کنند، و به تفضیل مشخص می کنند که بدن شخص دقیقاً چگونه باید عمل کند.
دلایل طبیعی و بیولوژیکی هیچ توضیحی ندارند که چه زمانی اطلاعات برنامه ریزی شده ایجاد شده اند. شما نمی توانید دستورالعملی را پیدا کنید که چنین اطلاعات جامعی داشته باشد بدون اینکه کسی بدون دانش آن را نوشته باشد.
5. آیا خداوند وجود دارد؟ می دانیم که خدا وجود دارد زیرا او در طلب ماست. او به صورت مداوم به دنبال این است که ما به سوی او بازگردیم.
من زمانی منکر خدا بودم. و مانند بسیاری از بی دینان، اعتقاد مردم به خدا مرا بسیار آزار می داد. چرا یک ملحد باید وقت و توجه و انرژی زیادی را صرف انکار موضوعی کند که خودش اعتقادی به وجود آن ندارد؟
چه چیز باعث می شد اینگونه رفتار کنم؟ وقتی یک بی دین بودم، می خواستم به این افراد بیچاره و فریب خورده کمک کنم تا بفهمند امیدشان بی پایه و اساس بود. اگر بخواهم صادقانه بگویم، من هدف دیگری نیز داشتم. وقتی آنهایی را که به وجود خدا اعتقاد داشتند به چالش می کشیدم، خیلی کنجکاو بودم که ببینم آیا آنها هم می توانند مرا قانع کنند. بخشی از تلاش من برای این بود که از تردید در مورد وجود خداوند آزاد شوم. اگر سرانجام می توانستم به افراد معتقد ثابت کنم که اشتباه می کنند، این مسئله در ذهنم حل می شد و من آزاد بودم که در زندگی ام تغییر ایجاد کنم.
اما من نفهمیدم دلیل اینکه موضوع خدا این قدر ذهن مرا درگیر کرده، این است که خدا این چنین می خواهد. سرانجام فهمیدم که خدا می خواهد شناخته شود. او ما را با این هدف خلق کرده که او را بشناسیم. او در اطراف ما شواهد زیادی برای اثبات وجودش قرار داده و پرسش و جستجو در مورد وجودش را قبل از ما بوجود آورده است. مانند وقتی که من نمیتوانستم از تفکر در مورد امکان وجود خدا بگریزم. در حقیقت روزی که تصمیم گرفتم وجود خدا را قبول کنم، معبود من با این جمله شروع کرد که، "بسیار خوب، تو برنده شدی..." ممکن است دلیل اصلی این که کافران توسط مومنین آزرده می شوند این باشد که خدا به طور جدی به دنبال آنها است.
من تنها کسی نیستم که چنین تجربه ای داشته است. مالکوم موگردیج، نویسنده موضوعات اجتماعی و فلسفی، می نویسد،" حسی داشتم که انگار این منم که در خلال کاوشم، دنبال شده ام. " سی اس لویس می گوید که به یاد دارم، "هر شب وقتی ذهنم برای یک لحظه از کارم فارق می شد او بی امان و محکم به من نزدیک می شد، او کسی بود که جداً نمی خواستم با او روبرو شوم. سرانجام تسلیم شدم و قبول کردم که خدا خداست، و زانو زدم و راز و نیاز کردم: شاید، آن شب، در سراسر سرزمینم من دلشکسته ترین و مرددترین کسی بودم که تازه ایمان آورده بود."
لویس در نتیجه شناخت خدا کتابی نوشت با عنوان،" شگفت زده از شعف." من هم انتظار دیگری نداشتم جز اینکه وجود خدا را حقیقتاً قبول کنم. هنوز بعد از ماه ها، من هنوز از عشقش نسبت به خودم شگفت زده ام.
اگر می خواهید با خدا ارتباط برقرار کنید، همین حالا اقدام کنید.
تصمیم با شماست، هیچ اجباری وجود ندارد. اما اگر می خواهید مورد مغفرت خدا قرار گیرید و با او ارتباط برقرار کنید، می توانید همین حالا از او بخواهید که شما را ببخشد و به زندگی تان وارد شود.
آیا خدا وجود دارد؟ به تمام این حقایق توجه کنید، یک نفر ممکن است نتیجه گیری کند که خدای مهربان وجود دارد و می تواند شخصاً او را بشناسد. اگر اطلاعات بیشتری در مورد وجود خدا می خواهید بدانید می توانید به کتب گوناگونی که در این زمینه نوشته شده مراجعه کنید.
برچسب : نویسنده : حسین فیروزاردکانی معاون آموزش hozehmahmoudieh بازدید : 1355