اوج نیاز
برايت خواهم گفت ،
چگونه مي توان تو را ديد و عاشق نشد ؟
مگر عشق مفهومي جز عشق به حقيقت كل دارد ؟
عشق به تو به زلالي اشك عارفان در دل شب و به رواني آب در جويبار هستي عشق است .
جهان در كشف زيبايي هايت در خواهد ماند .
من چگونه مي توانم تو را در ميان امواج زيباي دريا و دانه هاي لطيف باران نبينم ؟
من تو را خواهم يافت ، در انتهاي راه تنهايي .
عشق است كه مرا به تو خواهد رساند .
تنها تويي كه مرا درك خواهي كرد در اوج تنهايي و تزلزل ، تو تنها تكيه گاه معتبري كه مي توان به آن اعتماد كرد .
من تو را دوست دارم ، آنچنان كه تو مرا دوست داري .
اي زيبا ، اي نماي كامل عشق در خلق مخلوقات ، مرا درياب كه در اوج تنهايي ، تو ، زيباي مهربانم را مي جويم .
من با نگاه جستجوگرم ، مواج نگاهت را خواهم يافت .
در اوج بي باوري محبت و صداقت ، تو با صادق بودن عشق را به من آموختي و آن را در آينه دلم نمايان كردي .
تو عاشقي ، و عشق را دوست داري . تو ، تنها تو مي تواني بداني كه عشق به مخلوق يعني چه ، تنها تو مي داني براي عشقبازي انسان را خلق نمودي ، تا عاشقش باشي و عاشقت باشند ، تا متحمل زحماتي شوند ، سختي بكشند ، تا تو را ببينند .
اي دنياي خلوت و تنهايي من ، مرا درياب . اين بي باور لحظه هاي شيرين وصال را در اوج تنهايي درياب .
من برايت خواهم گفت چه اندازه دوستت دارم ، من برايت خواهم نگاشت دوست داشتن تنها مخصوص توست ، من برايت فرياد خواهم زد عشق تنها در صورتي مفهوم دارد كه عشق به تو باشد .
اي زيباي من ، اي نازنين قشنگ ، تنها تو برايم بمان كه داشتن تو داشتن همه چيز است . و جدايي از تو شبهاي پر اندوه و هجر رابه ياد مي آورد .
مرا درياب و لحظه اي به حال خود رها مكن .
حوزه علمیه محمودیه شیراز...برچسب : نویسنده : حسین فیروزاردکانی معاون آموزش hozehmahmoudieh بازدید : 455